شأشاء. [ ش َءْ ش َءْ ] (ع اِ صوت ) شاءْشاء. کلمه ای است که بدان خر را بسوی آب خوانند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || کلمه ای است که بدان گوسپند و خر را زجر کنند تا راه رود. (از اقرب الموارد). کلمه ای است که بدان خر را زجر کنند. (از تاج العروس ). گوسپند و جز آن را زجر کنند تا درگذرد یا ایستاده شود. (منتهی الارب ). و منه قولهم للبعیر! شأشاء لعنک اﷲ. و نیز رجوع به شاء شود. || (ص ) خرما که دانه ٔ آن سخت نباشد و خرمابن دراز دارد. (منتهی الارب ). شیص است و آن خرمای نیکویی نباشد. (از تاج العروس ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.