کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شادانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شادانه
لغتنامه دهخدا
شادانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شاهدانه . شهدانه . دانه ٔ کنب . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شادانج
لغتنامه دهخدا
شادانج . [ ن َ ] (معرب ، اِ) نام دارویی است . (آنندراج ). معرب شادانه و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). رجوع به شادانق ، شادانه ، شاهدانج ، شاهدانه و شهدانج شود.
-
شادانک
لغتنامه دهخدا
شادانک . [ ن َ ] (اِ مرکب ) دانه ٔ کنب و شادانه . || (ص مرکب ) سرمست . (ناظم الاطباء). مخفف شادان .
-
شادانق
لغتنامه دهخدا
شادانق . [ ن َ ] (معرب ، اِ) شاهدانج است و شهدانج نیز گویند و گفته شود. (اختیارات بدیعی ). معرب شاهدانه ٔ فارسی است که شادانج نیزنامند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شادانه شود.
-
قیلاب بالا
لغتنامه دهخدا
قیلاب بالا. [ ب ِ ] (اِخ )نام یکی از دهستان های الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد. آب آن از رودخانه های بلارود سزارد و چشمه های مختلف . مرتفعترین قلل جبال در این دهستان کوه حاجی باریکان و تنگه بان است . این دهستان از ده آبادی تشکیل گردیده و جمعیت آن در ...
-
قیلاب پائین
لغتنامه دهخدا
قیلاب پائین . [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد. آب آن از رودخانه های صیمره ، بلارود، رود زوال و چشمه های مختلف دیگر. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان کوه های چناره و کاوازی است . از 14 آبادی تشکیل گردیده و جمعیت ...
-
بیدوند
لغتنامه دهخدا
بیدوند. [وَ ] (اِ مرکب ) نام دارویی است که آنرا شادنه گویندو بجهت داروی چشم بکار برند. (برهان ). نام دارویی است که آنرا شادنه گویند. (از رشیدی ) (جهانگیری ). نام داروئی است که آنرا شاهدانه نیز گویند. (انجمن آرا)(آنندراج ). یکنوع سنگی دوائی که شادانه ...
-
چلت
لغتنامه دهخدا
چلت . [ چ َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب بالا بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 32 هزارگزی شمال خاور حسینیه و 26 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک واقع است . تپه ماهوری و گرمسیر است و 240 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ بلارود. مح...
-
مجلس افروزی
لغتنامه دهخدا
مجلس افروزی . [ م َ ل ِ اَ ] (حامص مرکب ) عمل مجلس افروز.افروختن و روشن کردن مجلس به وجود خویش . مجلس را افروختن . با قدوم خویش مجلس را روشن کردن : گر همی دعوی کنی در مجلس افروزی چو شمعپس برای جمع همچون شمعت از خود خورد کو. سنائی (دیوان چ مدرس رضوی ص...
-
حجر هندی
لغتنامه دهخدا
حجر هندی . [ ح َ ج َ رِ ه ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ایراقیطس . سنگی است که از هند خیزد مایل به سیاهی و سرخی و سائیده ٔ او مایل بسرخی و زردی و شادانه ٔ هندی نامند. ذرور او جهت قطع خون بواسیرو جراحات بی عدیل و آشامیدن یکدانگ و کمتر از آن جهت قطع خون ...
-
الوار گرمسیری
لغتنامه دهخدا
الوار گرمسیری . [ اَل ْ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان خرم آباد است . این بخش در جنوب شهرستان مذکور قرار دارد و از شمال بکوه چاه والی ، از جنوب به ایستگاه دوکوهه ، از خاور به رودخانه ٔ سزار و از باختربه رود صیمره محدود است . کوهستانی و گرمسیر...
-
شادمان
لغتنامه دهخدا
شادمان . (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: شاد + مان ، بمعنی شادمنش ). (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 73). مسرور. فرحناک . (شعوری ). خوشحال و شاد. (فرهنگ نظام ). خرم . خوش . خوشوقت . شادان . شادانه . مرح . نشیط. ناشط. مسرور. بهیج . مبتهج . فَرِح : ز آمده...