کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شآم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پس شام
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) سحری ، غذای سحر.
-
دره شام
لغتنامه دهخدا
دره شام . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارسکنار بخش پلدشت شهرستان ماکو. واقع در 56هزارگزی جنوب خاوری پلدشت و 17 هزار و پانصدگزی شمال باختری راه شوسه ٔ جلفا به خوی .آب آن از آق چای و راه آن مالرو است . این ده را پاشاکندی نیز میگویند. (از فرهنگ ...
-
دریای شام
لغتنامه دهخدا
دریای شام . [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) بحرالشام . بحرالروم . دریای مدیترانه . بحر مغرب . رجوع به بحرالروم و دریای مدیترانه و التفهیم بیرونی ص 169 و 195 شود.
-
شام اسبی
لغتنامه دهخدا
شام اسبی . [ اَ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان اردبیل . دارای 1579 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
شام خوردن
لغتنامه دهخدا
شام خوردن . [ خُوَرْ / خُرْ ] (مص مرکب ) طعام خوردن در اول شب . (ناظم الاطباء). طعام شب خوردن . شام شکستن . تناول کردن . طعام در شب هنگام : هرگاه که مردم پس طعام و شام خوردن خفتن عادت دارد و طعامها خورد که از آن ماده ٔ سرد و تر و بخاری غلیظتولد کند پ...
-
شام شکستن
لغتنامه دهخدا
شام شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ] (مص مرکب ) شام خوردن . (ناظم الاطباء) : زلفت شکست و پاره ٔ سودا گرفته ایم شب گیر میکند همه کس شام چون شکست . خواجه ٔ آصفی (از آنندراج ).در زلف چین فکند و مرا دل ز دست بردچون شام بشکند سفری یار میکند.میرزا زکی (از آنندراج ).
-
شام غازان
لغتنامه دهخدا
شام غازان .(اِخ ) شنب غازان . شمازان . (تلفظ محلی ). از آثار تاریخی تبریز است بدین توضیح که چون غازان خان دین اسلام پذیرفت ، خواست مانند بزرگان دینی و سلاطین اسلامی برای خود مقبره ای بسازد تا زاهدان و عابدان در آنجا زندگی کنند و او را پس از مرگ به ذک...
-
شام غریب
لغتنامه دهخدا
شام غریب . [ م ِ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به شام غریبان شود.
-
شام غریبان
لغتنامه دهخدا
شام غریبان . [ م ِ غ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شب ِ مردم غریب و از یار و دیار دورافتاده . شام مسافران که وحشتناک می باشدبخصوص در مفلسی . (بهار عجم ) (آنندراج ) : گفتم ای شام غریبان طره ٔ شبرنگ تودر سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب . حافظ.بیا بشا...
-
شام آباد
لغتنامه دهخدا
شام آباد. (اِخ ) دهی از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز دارای 198 تن سکنه . آب آن از رود کر. محصول آن غلات ، برنج و چغندر. شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
طرابلس شام
لغتنامه دهخدا
طرابلس شام . [ طَ ب ُ ل ُ س ِ ](اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید: نام قضائی است در ولایت بیروت و عبارت است از قسم جنوب غربی سنجاق ، از طرف شمال و شرق با قضای عکامحدود میباشد، و 91 قریه دارد و مشتمل است بر 5 ناحیه و اراضی عشیره ٔ عرب الجحیش و عده ٔ نفوس...
-
طرف شام
لغتنامه دهخدا
طرف شام . [ طَ رَ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، ق مرکب ) مرادف تنگ ِ شام . گیراگیر شام . تنگ غروب : پیران تلاش رزق فزون از جوان کنندحرص گدا شود طرف شام بیشتر.صائب (از آنندراج ).
-
قصبه شام
لغتنامه دهخدا
قصبه شام . [ ق َ ص َ ب َ ] (اِخ ) شهری است نزدیک دریای عمان از شهرهای حضرموت و اهل او خارجی باشند و قبر هود نبی آنجا است . این شهر در میان کوههای ریگ است که آن را احقاف خوانند. (نفایس الفنون ، مقاله ٔ پنجم ).
-
اتابکان شام
لغتنامه دهخدا
اتابکان شام . [ اَ ب َ ن ِ ] (اِخ ) (541 - 577 هَ . ق .). رجوع به اتابکان الجزیره و شام شود. اتابکان سنجار در 577 هَ . ق . و ایوبیان در 579 هَ . ق . جای این سلسله را گرفتند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 145 شود.
-
اشنان شام
لغتنامه دهخدا
اشنان شام . [ اُ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قضقاض . (منتهی الارب ).