کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیف
/seyf/
معنی
شمشیر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تیغ، حسام، شمشیر
دیکشنری
sword
-
جستوجوی دقیق
-
سیف
فرهنگ نامها
(تلفظ: seyf) (عربی) (در قدیم) شمشیر ؛ ساحل دریا ، کنارهی دریا .
-
سیف
واژگان مترادف و متضاد
تیغ، حسام، شمشیر
-
سیف
فرهنگ فارسی معین
(سَ یا س ) [ ع . ] (اِ.) شمشیر.
-
سیف
لغتنامه دهخدا
سیف . [ س َ ] (ع مص ) شمشیر زدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بشمشیر کسی را زدن . (آنندراج ) : به آداب سیف و سنان مرتاض گشته . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || شکافته شدن . (از منتهی الارب ): سافت یده ؛ شکافته شد دست او و ریشه گرف...
-
سیف
لغتنامه دهخدا
سیف . [ س َ / سی ] (ع اِ) ماهی . (منتهی الارب ). قسمی از ماهی . (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه ) (آنندراج ). || موی دم اسب . (منتهی الارب ) (فهرست مخزن الادویه ) (آنندراج ). || ساحل دریا و ساحل رودبار یا هر ساحل که باشد یا ساحل دریای عمان . (منته...
-
سیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سَیف، جمع: اَسیاف و سُیُوف] [قدیمی] seyf شمشیر.
-
سیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسیاف] sif ساحل دریا؛ ساحل رود.
-
واژههای مشابه
-
سيف
دیکشنری عربی به فارسی
شمشير
-
کلاته سیف
لغتنامه دهخدا
کلاته سیف . [ ک َ ت ِ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کانی سیف
لغتنامه دهخدا
کانی سیف . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت آربابا بخش بانه ٔ شهرستان سقز واقع در 25هزارگزی جنوب باختری بانه و 2هزارگزی مرز ایران و عراق ، ناحیه ای است کوهستانی سردسیر و دارای 15 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
سیفالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: seyfoddin) (عربی) شمشیر دین ؛ (در اعلام) لقب دو تن از اتابکان موصل و چند تن از مشاهیر .
-
سیفالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: seyfollāh) (عربی) شمشیر خدا .
-
ابن سیف
لغتنامه دهخدا
ابن سیف . [ اِ ن ُ س َ ] (اِخ ) ابوبکر احمدبن عبداﷲبن سیف بن سعید. فقیه شافعی . او از ربیعبن سلیمان مرادی روایت کند. (ابن الندیم ).
-
ابن سیف
لغتنامه دهخدا
ابن سیف . [ اِ ن ُ س َ ] (اِخ ) احمدبن عبیداﷲبن سیف سجستانی ، مکنی به ابوبکر. از علمای نحو و لغت . (ابن الندیم ). و ظاهراً این ابن سیف همان ابن سیف فقیه شافعی سابق الذکر است .