کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیاط
/siyāt/
معنی
= سوط
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیاط
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جِ سوطه ؛ شلاق ها.
-
سیاط
لغتنامه دهخدا
سیاط. (اِخ ) رجوع به عبداﷲبن وهب و اعلام زرکلی شود.
-
سیاط
لغتنامه دهخدا
سیاط. (ع اِ) شاخه های گندنا که بر آنها زمالیق وی باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ سوط، به معنی تازیانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سیاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سوط] [قدیمی] siyāt = سوط
-
واژههای همآوا
-
صیاط
لغتنامه دهخدا
صیاط. (ع اِ) بانگ و خروش بلند. (منتهی الارب ).
-
سیئة
لغتنامه دهخدا
سیئة. [ س َی ْ ی ِ ءَ ] (ع اِ) بدی و گناه صغیره . (غیاث اللغات ). بدی . (از ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60) (دهار). بدی . خطا. اصل آن سیوئه است . (از منتهی الارب ). بزه . گناه . معصیت . عصیان . ذنب . جرم . اثم . تبه کاری .تباه کاری . (یادداشت ب...
-
جستوجو در متن
-
محدرجة
لغتنامه دهخدا
محدرجة. [ م ُ ح َرَ ج َ ] (ع اِ) تازیانه ها. سیاط. (اقرب الموارد).
-
اصبحیة
لغتنامه دهخدا
اصبحیة. [ اَ ب َ حی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) سیاط اصبحیة؛ نوعی از تازیانه منسوب به ذواصبح یکی از پادشاهان یمن . و رجوع به اصبحی شود.
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن وهب مولی خزاعه معروف به سیاط. وی از مردم مکه و از مقدمان در صنعت غنا و استاد ابراهیم موصلی بود. به سال 169 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
-
زملوق
لغتنامه دهخدا
زملوق . [ زُ ] (ع اِ) و آن غلاف تخمهای تره هاست در او می باشد تخم آن تره . ج ، زمالیق . (شرح قاموس ص 753). غلافی که تخم گیاه در آن است : تسویط؛ زملوق از شاخ گندنا برآوردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تسویط، سیاط و منتهی الارب شود.
-
ذواصبح
لغتنامه دهخدا
ذواصبح . [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن زیدبن الغوث بن سعدبن عوف بن عدی بن مالکب بن زیدبن سعدبن زرعة و هو حمیر الأصغر.یکی از اقیال یمن است و سیاط اصبحیّة، یعنی تازیانه های اصبحی ، منسوب بدوست . و مالک بن انس ، صاحب مذهب ازاحفاد او باشد و از این رو او را مالک...
-
سوط
لغتنامه دهخدا
سوط. [ س َ ] (ع اِ) تازیانه . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). تازیانه و آن جز مقرعه باشد که عصا است : ولکن اقتصر علی خمسین مقرعه و اعفیه من السیاط. (معجم الادباء ج 1 ص 91).آلاتی است که سوار بدان مرکوب را راند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 130). قمچی ...
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد.[ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) رویم بن احمدبن زید بن رویم بغدادی . یکی از کبار شیوخ تصوف در اواخر مائه ٔ سیم و اوائل مائه ٔ چهارم معاصر مکتفی و مقتدر عباسی است . و کنیت او را گروهی ابوبکر و بعضی ابوالحسین و برخی ابوشیبان گفته اند و رویم جدّ وی ...