کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سکالش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سکالش کردن
لغتنامه دهخدا
سکالش کردن . [ س ِ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندیشه کردن : و چون آرزو آید سکالش کند. (تاریخ بیهقی ).گر سکالش کنی بهفت اقلیم یک کریم سخاسکال نماند. خاقانی .محتشم را به مال مالش کن بی درم را به خوان سکالش کن . نظامی .رجوع به سگالش کردن و سگالیدن شود.
-
واژههای مشابه
-
سکالش گر
لغتنامه دهخدا
سکالش گر. [ س ِ ل ِگ َ ] (ص مرکب ) اندیشه مند. اندیشه کننده : سکالش گری کو نصحیت شنیددر چاره را در کف آرد کلید. نظامی (شرفنامه ص 174).سکالش گریهای خاطرپسندکه از رهروان بازدارد گزند.نظامی .