کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپردار
لغتنامه دهخدا
سپردار. [ س ِ پ َ ] (نف مرکب ) بردارنده ٔ سپر و کسی که با خود سپر دارد. (ناظم الاطباء). آن که سپر جنگ دارد. سربازی که سپر در دست دارد. آنکه با سپر مسلح است . تارِس (دهار) : صفی برکشیدند پیش سوارسپردار و ژوبین ور و نیزه دار. فردوسی .بفرمود تا گیو با د...
-
واژههای مشابه
-
shielded joint
پیوندگاه سپردار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] محل اتصال محافظتشدۀ دو قطعۀ الکتریکی متـ . پیوندگاه حفاظدار
-
جستوجو در متن
-
seggard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سپردار
-
sephardic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سپردار
-
پیوندگاه حفاظدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← پیوندگاه سپردار
-
screened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش داده شده، سپردار
-
protected
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاظت شده، محفوظ، مصون، سپردار
-
تارس
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِفا. ص .) مرد با سپر، سپردار.
-
protector
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محافظ، حامی، سرپرست، پشتیبان، نگهدار، قیم، نیکدار، سپردار، مستحفظ
-
protectors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محافظان، حامی، سرپرست، پشتیبان، نگهدار، قیم، نیکدار، سپردار، مستحفظ
-
سپرور
لغتنامه دهخدا
سپرور. [ س ِ پ َرْ وَ ] (ص مرکب ) سپردار. آنکه سپر می دارد. (ناظم الاطباء) : سپرور پیاده ده ودو هزارگزین کرد شاه از در کارزار.فردوسی .
-
ژوپین کش
لغتنامه دهخدا
ژوپین کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) حامل زوبین . نیزه دار. رجوع به زوبین کش شود : بیامد سپردار و ژوپین کشان بجستند از آن تازیانه نشان .فردوسی .
-
متترس
لغتنامه دهخدا
متترس . [ م ُ ت َ ت َرْ رِ ] (ع ص ) سپرپیش دارنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). سپردار و آن که سپر دارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تترس شود.