سپردار. [ س ِ پ َ ] (نف مرکب ) بردارنده ٔ سپر و کسی که با خود سپر دارد. (ناظم الاطباء). آن که سپر جنگ دارد. سربازی که سپر در دست دارد. آنکه با سپر مسلح است . تارِس (دهار) :
صفی برکشیدند پیش سوار
سپردار و ژوبین ور و نیزه دار.
بفرمود تا گیو با ده هزار
سپردارو برگستوان ور سوار.
سپردار بسیار در پیش بود
که دلْشان ز رستم بداندیش بود.
چنان کن که هر نیزه ور روز جنگ
سپردار باشد کمانی بچنگ .
یلی گشته مردانه و شیرزن
سواری سپردار و شمشیرزن .