کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سپد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سپد
لغتنامه دهخدا
سپد. [ س ِ پ َ ] (اِ) مصحف «سپند». اسپند. اسپندارمذ. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مخفف سپند، ماه دوازدهم از سالهای شمسی . (برهان )(آنندراج ). || نام روز پنجم است از ماههای شمسی ، در این روز فارسیان عید کنند و جشن سازند بنابر قاعده ٔ کلیه که نزد ایشا...
-
جستوجو در متن
-
سفد
لغتنامه دهخدا
سفد. [ س َ ف َ ] (اِ) سپند و آن تخمی باشد که جهت چشم زخم در آتش ریزند. || سپد است که زمین باشد و به عربی ارض گویند. (برهان ) (آنندراج ).
-
سپدکوه
لغتنامه دهخدا
سپدکوه . [ س ِ پ ِ ] (اِخ ) کوهی است : سپهبد بسوی سپد کوه شدبیامد دمان و بی اندوه شد. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 825).همه پاک سوی سپدکوه بردبه بند اندرون سوی انبوه برد.فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 797).