کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سَبِيلِهِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سَبِيلِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
راه و روش او
-
واژههای مشابه
-
سبیلة
لغتنامه دهخدا
سبیلة. [ س َ ل َ ] (ع اِ) راه و روش یا بطور عام . (از منتهی الارب ).
-
سبیلة
لغتنامه دهخدا
سبیلة. [ س ُ ب َ ل َ ] (اِخ ) جایگاهی است در ارض بنی تمیم بنی حمان را. (معجم البلدان ) : قبح الاله و لااقبح غیرهم اهل السبیلة من بنی حِمّانا.(از معجم البلدان ).
-
أخلي سبيلُهُ
دیکشنری عربی به فارسی
ازاد کرد او را , رها کرد او را
-
جستوجو در متن
-
ازاد کرد او را
دیکشنری فارسی به عربی
أخلي سبيلُهُ
-
رها کرد او را
دیکشنری فارسی به عربی
أخلي سبيلُهُ
-
سبیلی
لغتنامه دهخدا
سبیلی .[ س َ ] (ص نسبی ) نسبتی است مر سبیلة را و آن بطنی است از قضاعة. (الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ص 531).
-
سَرَباً
فرهنگ واژگان قرآن
مسلک و مذهب (سرب و نفق عبارت است از راهي که در زير زمين کنده شده و از نظر عموم پنهان است . در عبارت "فَـﭑتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي ﭐلْبَحْرِ سَرَباً " گويا راهي را که ماهي موسي پيش گرفته و به دريا رفت تشبيه به نقبي کرده که کسي پيش بگيرد و ناپديد شود)
-
هاتف غیبی
لغتنامه دهخدا
هاتف غیبی . [ ت ِ ف ِ غ َ/ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هاتف غیب : و هاتف غیبی بالقاء فحوای بشارت مؤدای : اًن اﷲ یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کأنَّهم بنیان مرصوص ... (حبیب السیر ج 3 ص 475).
-
تأتیة
لغتنامه دهخدا
تأتیة. [ ت َءْ ی َ ] (ع مص ) (از ثلاثی مجرد اَ ت َ ی َ) راه آب وادادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ): اتی الماء تأتیة و تأتیاً؛ سهل سبیله . (اقرب الموارد). تسهیل جریان آب . آسان کردن راه آب . رجوع به تأتی و ناظم الاطباء شود.
-
مرصوص
لغتنامه دهخدا
مرصوص . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رَص ّ. رجوع به رص شود. استوار کرده شده .(غیاث ) (آنندراج ). استوار. محکم . متصل . منضم . پیوسته : اساس آن خصوصیت بغایت محکم و مرصوص (جامعالتواریخ رشیدی ). || بنیادی استوار. (منتهی الارب ). بنای به ارزیز برآور...
-
طرازین
لغتنامه دهخدا
طرازین . [ طَ ] (ع اِ) دزی در لغتنامه ٔ خود برای شاهد استعمال این کلمه ٔ عبارت ذیل را از الف لیلة و لیله چاپ پرسلا ج 12 ص 123 سطر 1 و 2 آورده است : فدخل الی مقصورة من مقاصیر الحمام و رمی فیها طرازین و زینها من الجانبین : ثم انه صورالطرازین صورة مارات...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یعقوب . شیخ طوسی در کتاب الغیبة از کلینی (صاحب کافی ) از اسحاق بن یعقوب روایت کرده که گفت : از محمدبن عثمان عمری (یکی از نواب اربعه ٔ شیعه در غیبت صغری ) درخواستم تا نامه ای را که در آن سوءالهای من بود به امام زمان صاحب الدا...