مرصوص . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رَص ّ. رجوع به رص شود. استوار کرده شده .(غیاث ) (آنندراج ). استوار. محکم . متصل . منضم . پیوسته : اساس آن خصوصیت بغایت محکم و مرصوص (جامعالتواریخ رشیدی ). || بنیادی استوار. (منتهی الارب ). بنای به ارزیز برآورده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مطلی به رصاص : ان اﷲ یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص . (قرآن 4/61).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.