کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنگر
/sangar/
معنی
دیوار، گودال، یا برآمدگی خاک، سنگ، یا شاخۀ درخت که سربازان هنگام جنگ برای خود درست میکنند و در پناه آن قرار میگیرند تا از تیراندازی دشمن آسیب نبینند؛ پناهگاه؛ جانپناه.
〈 سنگر بستن: (مصدر لازم) (نظامی) ساختن سنگر؛ آماده کردن سنگر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پناهگاه
۲. جانپناه
۳. موضع مبارزه
فعل
بن گذشته: سنگر گرفت
بن حال: سنگر گیر
دیکشنری
bulwark, dugout, fortification, redoubt
-
جستوجوی دقیق
-
سنگر
واژگان مترادف و متضاد
۱. پناهگاه ۲. جانپناه ۳. موضع مبارزه
-
trench 5
سنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هریک از انواع استحکامات نظامی که از خاک و با جابهجایی و چینش آن ساخته میشود
-
سنگر
لغتنامه دهخدا
سنگر. [ س َ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت بیل بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه . دارای 105 تن سکنه . آب آن ازنهر آغ بلاغ . محصول آنجا غلات ، توتون . و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سنگر
لغتنامه دهخدا
سنگر. [ س َ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد. دارای 327 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
سنگر
لغتنامه دهخدا
سنگر. [ س َ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قلعه دره سی بخش حومه ٔ شهرستان ماکو. دارای 399 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ ساری سو. محصول آنجا غلات و بزرک . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سنگر
لغتنامه دهخدا
سنگر. [ س َ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نوروزآباد بخش سرخس شهرستان مشهد. دارای 1300 تن سکنه . آب آن ازرودخانه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و مالداری و شال بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سنگر
لغتنامه دهخدا
سنگر. [ س َ گ ُ ] (اِ) سیخول که خارپشت تیرانداز باشد یعنی خارهای خود را چون تیر اندازد. (برهان ). || سَنگَر؛ سنگر. حصار. قلعه بندی . (ناظم الاطباء). || نیزه ٔ کوچک . (غیاث ). || سنگر به معنی حصار. قلعه بندی . گودالی که سربازان برای حفظ خود از گلوله ه...
-
سنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) sangar دیوار، گودال، یا برآمدگی خاک، سنگ، یا شاخۀ درخت که سربازان هنگام جنگ برای خود درست میکنند و در پناه آن قرار میگیرند تا از تیراندازی دشمن آسیب نبینند؛ پناهگاه؛ جانپناه.〈 سنگر بستن: (مصدر لازم) (نظامی) ساختن سنگر؛ آماده کرد...
-
سنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sangor = سیخول
-
سنگر
دیکشنری فارسی به عربی
حاجز , حصن , ستارة , قلعة , معقل
-
سنگر
واژهنامه آزاد
پناهگاه
-
واژههای مشابه
-
casemate
سنگر توپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] موضع یا سنگر بسته و سقفدار توپخانه
-
slit trench
سنگر گروهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سنگری کوچک برای 3 تا 5 نفر
-
سنگر بستن
لغتنامه دهخدا
سنگر بستن . [ س َ گ َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ممانعت کردن . جلوگیری نمودن . (یادداشت بخط مؤلف ). || آماده کردن سنگر و پناه گرفتن در آن .(فرهنگ فارسی معین ). برآوردن سنگر در مقابل دشمن .