کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنمار
لغتنامه دهخدا
سنمار. [ س ِ ن ِم ْ ما ] (اِخ ) معماری رومی که قصر خورنق را برای نعمان بن منذر بساخت . نعمان برای آنکه وی کاخی نظیر آن یا بهتر از آن برای دیگری نسازد دستور داد تا او را از فراز کاخ بر زمین افکندند و «جزاء سنمار» (پاداش سنمار) از این رو در عرب مثل شده...
-
سنمار
لغتنامه دهخدا
سنمار. [ س ِ ن ِم ْ ما ] (ع اِ) ماه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). ماه و قمر. (ناظم الاطباء). || مردی که بشب خواب نکند. || دزد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شید
لغتنامه دهخدا
شید. (اِخ ) شیده . یکی از شاگردان سنمار که جهت بهرام گور خورنگه و سه دیر را بساخت . (جهانگیری ). رجوع به شیده شود.
-
سمنار
لغتنامه دهخدا
سمنار. [ س ِ ] (اِخ ) نام بنایی بوده رومی که سه دیر و خورنق را او ساخته بود، گویند از نسل سام بن نریمان است و عربان بتقدیم نون بر میم سنمار گویند. (برهان ) (از آنندراج ). معماری که بحکم نعمان بن منذر پادشاه برای بهرام گور قصر خورنق ساخته بود و بعد تم...
-
خورنق
لغتنامه دهخدا
خورنق . [ خ َ وَ ن َ ] (اِخ ) معرب خورنه . محلی در یک میلی شرقی نجف در عراق عرب که بسبب قصری که نعمان بن امروءالقیس (از ملوک لخم ) برای یزدگرد اول ساسانی ساخت ، مشهور است ، بعدها قصر خورنق وسعت یافت ولی در قرن چهارم م . ویران بود، این قصر در اشعار شا...
-
شیده
لغتنامه دهخدا
شیده . [ دَ ] (اِخ ) گویند نام حکیمی بوده که بجهت بهرام هفت عمارت فرمود ساختند که به هفت منظر مشهور است و شهر آمل را به جایزه گرفت . (از برهان ) (از رشیدی ). بعضی گویند نام یکی از شاگردان سنمار است که بجهت بهرام گور خورنگه و سه دیر ساخت . (از برهان )...
-
منثلم
لغتنامه دهخدا
منثلم . [ م ُ ث َ ل ِ ] (ع ص ) رخنه دار و شکسته از آوند و شمشیر و جز آن . (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ). ثلمه دار. رخنه شده . شکافته . رخنه یافته .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به انثلام شود.- منثلم شدن ؛ رخنه دار شدن . شکافته شدن . شکسته شدن ...
-
شیرین کار
لغتنامه دهخدا
شیرین کار. (ص مرکب ) مسخره و کسی که سخنان لطیف و طرفه گوید. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || شعبده باز و حقه باز. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). || مردم خوش آمدگوی و چاپلوس . (از ناظم الاطباء). || کسی که کارهای خوب از ...
-
آل نصر
لغتنامه دهخدا
آل نصر. [ ل ِ ن َ ] (اِخ ) آل لخم . آل عمروبن عدی . ملوک حیره . مناذره . سلسله ای از امرای عرب که در عراق حکومت داشته از پادشاهان ایران اطاعت میکردند. مرکز حکومت آنان شهر حیره نزدیک کوفه بوده ... سرسلسله ٔ آنها عمروبن عدی بن نصر معاصر با اردشیربابکان...
-
گونه
لغتنامه دهخدا
گونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) عارض و رخساره که به عربی خد گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). مجازاً رخسار و چهره را گویند. (انجمن آرا). هریک از برجستگی دو جانب روی آدمی . (یادداشت مؤلف ). دو طرف صورت . لپ ...
-
کردن
لغتنامه دهخدا
کردن . [ ک َ دَ ] (مص ) ساختن . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). درست کردن . ساختن . ترتیب دادن : و [ به صقلاب ] انگور نیست ولکن انگبین سخت بسیار است نبید و آنچه بدو ماند ازانگبین کنند و خُنب نبیدشان از چوب است و مرد بود که هر سال از آن صد خنب کند. (...
-
طاق بستان
لغتنامه دهخدا
طاق بستان . [ ق ِ ب ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سنندج و کرمانشاهان بین گاوبنده و کرمانشاهان ، در 143000 گزی سنندج و 7500 گزی کرمانشاهان . در این محل قریب به سی چهل خانوار سکونت دارند، طاقها و حجاریهای زمان ساسانیان در کنار آبادی سر راه کردستان واقع ...