کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنبۀ تراورس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنبۀ تراورس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← سنبۀ ریلبند
-
واژههای مشابه
-
سنبه
فرهنگ فارسی معین
(سُ بَ یا بِ) (اِ.) = سمبه : میله ای فلزی برای پر کردن تفنگ های سر پر یا تمیز کردن لولة تفنگ ها. ؛ ~ را پر زور دیدن مخاطب یا طرف معامله را مصالحه ناپذیر یافتن ، خود را با شخص محکم و سمجی مواجه دیدن .
-
سنبه
لغتنامه دهخدا
سنبه . [ سَم ْ ب َ ] (ع اِ) روزگار. پاره ای از روزگار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِمص ) بدخلقی با زود خشمی . (منتهی الارب ). سوء خلق . (اقرب الموارد). سنبتة. رجوع به این کلمه شود.
-
سنبه
لغتنامه دهخدا
سنبه . [ سُم ْ ب َ /ب ِ ] (اِ) آلتی که بدان آسیا را تیز کنند. (آنندراج ) (شرفنامه ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء). || سقف خانه . || انگور سیاه . (ناظم الاطباء). || زنبور سیه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || میل تفنگ . (آنندراج ) (انجمن آرا). آهنی...
-
سنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سمبه› sombe میلهای فلزی که برای پرکردن تفنگهای سرپر، پاک کردن لولۀ تفنگ و سوراخ کردن چیزی به کار میرود.
-
سنبه
دیکشنری فارسی به عربی
مکبس
-
سُنب ، سنبه، سوراخ سنبه
لهجه و گویش تهرانی
سوراخ
-
درخت سنبه
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ سُ بِ) (اِمر.) نک دارکوب .
-
درخت سنبه
لغتنامه دهخدا
درخت سنبه . [ دِ رَ سُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مته . مثقب . پر ماه . (ناظم الاطباء). درخت سنب . رجوع به درخت سنب شود. || پرنده ای است سبزرنگ که با منقار درخت را سوراخ کند. (برهان ). مرغی است که درخت را بسنبد یعنی سوراخ کند. دراسنب . داربرد. دارکوب ...
-
درختنه سنبه
لغتنامه دهخدا
درختنه سنبه . [ دِ رَ ت ِ ن َ / ن ِ سُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب )درخت سنبه . که پرنده ای باشد که درخت را با منقار سوراخ کند. (از برهان ). درختینه سنبه . دارسنب . دارکوب .
-
درختینه سنبه
لغتنامه دهخدا
درختینه سنبه . [ دِ رَ ن َ / ن ِ سُم ْ ب َ / ب ِ ](اِ مرکب ) درختنه سنبه . پرنده ای است . (از برهان ). دارسنب . دارکوب . رجوع به درختنه سنبه و درخت سنبه شود.
-
سوراخ سنبه
لغتنامه دهخدا
سوراخ سنبه . [ سُم ْ ب َ / ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) سوراخ و منفذ.
-
خاک سنبه
لغتنامه دهخدا
خاک سنبه . [ س ُ سُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) آبدُزدَک (حشره ٔ معروف ). و رجوع به آبدزدک شود.
-
زمین سنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) za(e)minsombe = آبدزدک