کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمنزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سمنزار
/samanzār/
معنی
جایی که در آن گلهای یاسمین بسیار روییده باشد؛ یاسمنزار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سمنزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] samanzār جایی که در آن گلهای یاسمین بسیار روییده باشد؛ یاسمنزار.
-
سمنزار
لهجه و گویش تهرانی
گلزار
-
واژههای همآوا
-
سمن زار
لغتنامه دهخدا
سمن زار. [س َ م َ ] (اِ مرکب ) باغ یاسمن و جای انبوه از درخت یاسمن . آنجا که سمن روید. (ناظم الاطباء) : شهریاری که خلاف تو کند زود فتداز سمن زار بخارستان وز کاخ بکاز. فرخی .از کوه تا بکوه بنفشه ست و شنبلیداز پشته تا به پشته سمن زار و لاله زار. فرخی ....
-
جستوجو در متن
-
نرگس بیدار
لغتنامه دهخدا
نرگس بیدار. [ ن َ گ ِ س ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از چشم : خوابگهی بود سمنزار اوخواب کن نرگس بیدار او.نظامی .
-
سلاحف
لغتنامه دهخدا
سلاحف . [ س َ ح ِ ] (ع اِ) باخه ها. ج ِ سلحفاة. (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) : سمنزار گشته دیار سلاحف چمنزار گشته وجار ثعالب .حسن متکلم .
-
وجار
لغتنامه دهخدا
وجار. [ وِ / وَ ] (ع اِ) گله ٔ کفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جای گرگ و کفتار. (دهار) (مهذب الاسماء). سوراخ کفتار و جز آن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جای ماندن کفتار و گرگ . (غیاث اللغات ) (نصاب ). ج ، اَوجِرَه ، وُجُر. (منت...
-
وز
لغتنامه دهخدا
وز. [ وَ ] (حرف ربط + حرف اضافه ) و از. (ناظم الاطباء). مخفف «و از» و در غیر ضرورت شعری نیز متداول بوده است . (یادداشت مرحوم دهخدا) : از گیسوی او نسیم مشک آیدوز زلفک او نسیم نسترون . رودکی .وز درخت اندر گواهی خواهد اوی تو بدانگاه از درخت اندر بگوی . ...
-
لاله ٔ نعمان
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ نعمان . [ ل َ / ل ِ ی ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شقایق . اسم نباتی است برگش شبیه به برگ زنبق و منحصر در چهار عدد و گلش مانند شقایق و بزرگتر از آن و بیخش مانند پیاز و بقدر فندقی و طولانی و در چند پرده ٔ او چیزی شبیه به ابریشم مطبوخ و بسیا...
-
نی
لغتنامه دهخدا
نی . (حرف ربط، شبه جمله ) نه . حرف نفی است . رجوع به نه شود : دل پارسی باوفا کی بودچوآری کند رای او نی بود. فردوسی .سر از راه پیچیده و داد نی ز یزدان و نیکی به دل یاد نی . فردوسی .ببرم سر خسرو بدهنرکه نی پای باد امر او را نه سر. فردوسی .نه آتش پرستند...
-
طلبیدن
لغتنامه دهخدا
طلبیدن . [ طَ ل َ دَ ] (مص جعلی ) مصدر برساخته ای از طلب . دعوت کردن . خواندن . آواز کردن . || خواستن . درخواستن . ابتغاء. جُستن : سرای و قصر بزرگان طلب تو در دنیاچو مامه (؟) چند گزینی تو جای ویرانی . منجیک .شهریاری که خلافت طلبد زود فتداز سمنزار به ...
-
لاله زار
لغتنامه دهخدا
لاله زار. [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) جای روئیدن لاله ٔ بسیار. لالستان . لاله ستان : ز بازان هوا همچو ابر بهارز خون تذروان زمین لاله زار. فردوسی .ز بس خون که شد ریخته بر زمین یکی لاله زاری شد آن دشت کین . فردوسی .چه قدش ، چه پیراسته زاد سروی چه رویش ، چ...
-
گلزار
لغتنامه دهخدا
گلزار. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) (از: گل + زار = سار، پسوند مکان ). رجوع به دارمستتر شود. کردی گولزار . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلستان . (برهان ) (آنندراج ). گلشن . (صحاح الفرس ). لفظ زار در کلمه ٔ گلزار از عالم لاله زار و کشت زار برای کثرت و ظرفیت...
-
چندان
لغتنامه دهخدا
چندان . [ چ َ ] (ق مرکب )مقداری باشد مجهول و غیرمعین . (برهان ). مقدار نامعین و نامعلوم . (ناظم الاطباء). || گاهی بجای لفظ آنقدر استعمال میکنند. (از برهان ). آن مقدار. (رشیدی ). بمعنی آن مقدار است ، همانطوریکه «چندین » بمعنی این مقدار میباشد. (از انج...