کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سماروغ ناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سماروغ ناک
لغتنامه دهخدا
سماروغ ناک . [ س َ ] (ص مرکب )جایی که در آن سماروغ بسیار روید. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
سماروغ زار
لغتنامه دهخدا
سماروغ زار. [ س َ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن سماروغ و قارچ روید. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مجباءة
لغتنامه دهخدا
مجباءة. [ م َ ب َ ءَ ] (ع ص ) ارض مجباءة؛ زمین سماروغ ناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مغروداء
لغتنامه دهخدا
مغروداء. [ م َ ] (ع ص ) زمین سماروغ ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
اکماء
لغتنامه دهخدا
اکماء. [ اِ ] (ع مص ) سماروغ ناک شدن زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بسیار سماروغ گشتن زمین . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). رجوع به سماروغ شود. || سماروغ خورانیدن قوم را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (...
-
بدی
لغتنامه دهخدا
بدی . [ ب ِ دا ] (ع مص ) (از «ب د و») دارای بداة شدن زمین . (از ناظم الاطباء). بداوه ناک شدن زمین . (از منتهی الارب ). دارای سماروغ شدن زمین . (از شرح قاموس ).
-
ناک
لغتنامه دهخدا
ناک . (پسوند) پسوند اتصاف است ، پهلوی : ناک . این پسوند با الحاق به اسماء یا به بن کلمات فعلی ، تشکیل صفت میدهد. از این قبیل است : خشمناک ، ترسناک ، دردناک ، شرمناک ، پرهیزناک و آموزناک . این پسوند از پهلوی آمده و به نظر می رسد که مرکب باشد از پسوند ...
-
اجباء
لغتنامه دهخدا
اجباء. [ اِ ] (ع مص ) بفروختن کشت پیش از آنکه بجای رسد. (تاج المصادر). فروختن کشت نارسیده . (منتهی الارب ): اَجباء الزرع ؛ فروخت آن را پیش از ظهور صلاح آن . (منتهی الارب ). من اجبی فقد اَربی (حدیث ) . (منتهی الارب ). || پنهان کردن . (تاج المصادر): اَ...
-
بادرنگ بویه
لغتنامه دهخدا
بادرنگ بویه . [ رَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) معنی آن بعربی اترجیةالرائحه است . (ابن بیطار). گیاهی است که عقرب را هلاک کند و امراض سوداوی و بلغمی را نافع باشد، و بادرنجبویه معرب آنست و در عربی بقله ٔ اترجیه گویند. (برهان ). گیاهی است خوشبوی و ازجمله ٔ ری...