کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفیدی
/sefidi/
معنی
سفید بودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
blankness, fairness, whiteness
-
جستوجوی دقیق
-
سفیدی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ سیاهی] sefidi سفید بودن.
-
سفیدی
دیکشنری فارسی به عربی
ابيض , صدق , فارغ
-
واژههای مشابه
-
گیس سفیدی
لغتنامه دهخدا
گیس سفیدی . [ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) سفیدی گیس . پیری . || عمل گیس سفید. صوابدید. پادرمیانی و راهنمایی در مشکلات خانوادگی .
-
ریش سفیدی
لغتنامه دهخدا
ریش سفیدی . [ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت ریش سفید. ریش سفید بودن . (از یادداشت مؤلف ). || رهبری و سروری قوم و ایل و عشیره یا دیه : مجملاً لازمه ٔ منصب مطلق صدارت ، تعیین حکام شرع و... و ریش سفیدی جمیع سادات و علماء... (تذکرةالملوک ص 2).- ریش...
-
چشم سفیدی
لغتنامه دهخدا
چشم سفیدی . [ چ َ / چ ِ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) گستاخی و بی شرمی و بی حیایی . وقاحت و پررویی . || لجاجت وحرف نشنوی . رجوع به چشم سفید و چشم سفیدی کردن شود.
-
چشم سفیدی
دیکشنری فارسی به عربی
وقاحة
-
سفیدی پوست
دیکشنری فارسی به عربی
برص
-
رو سفیدی
دیکشنری فارسی به عربی
حکم بالبراءة
-
pre-state political system
نظام ریشسفیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] سازمان سیاسی بسیار ابتدایی که در رأس آن رئیس یا شورای ریشسفیدان قرار دارد
-
white tip of rice, rice white tip
نوکسفیدی برنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بیماری ناشی از نِماتُد (nematode) آفهلنکوئیدس بِسهیی (Aphelenchoides besseyi) و کمبود منیزیم در برنج که در آن نوک برگها سه تا پنج سانتیمتر سفید و سپس خشک و پاره میشود
-
چشم سفیدی کردن
لغتنامه دهخدا
چشم سفیدی کردن . [ چ َ / چ ِ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی حیایی و بی شرمی کردن . لجبازی و پرروئی کردن . گستاخی و بی ادبی کردن . || در اصطلاح عامه ، کنایه از نصیحت یاملامت نشنیدن و عقیده یا عمل خود را دنبال کردن است .گوش بحرف ندادن . رجوع به چشم س...
-
روبه سفیدی رونده
دیکشنری فارسی به عربی
رمادي
-
گیس سفیدی کردن
لهجه و گویش تهرانی
وساطت توسط پیر زن عاقل