کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعدالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سعدالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: saedoddin) (عربی) (موجب) نیک بختی دین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر ، از جمله سَعدالدین وراوینی نویسنده و دانشمند قرن هفتم هجری قمری صاحب کتابِ ' مرزبان نامه '.
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمد عبداﷲ دیری . در بیت المقدس متولد شد سپس بمصر رفت و قضاوت آنجا بعهده او واگذار شد (842 هَ .ق .) و مدت 25 سال باین شغل منصوب بود. پس نابینا شد و از قضا معزول گردید. و بمصر درگذشت . او راست : الحبس فی التهمة. ا...
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) دهی از دهستان برکال بخش بردسکن شهرستان کاشمر. دارای 1493 تن سکنه و آب آن از قنات و محصول آن غلات ، منداب ،زیره و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) عوفی نام او را اسعدبن شهاب ضبط کرده است و گوید اگرچه از معارف بخارا بود او در آخر عمر تمتع و تنعم دنیاوی نداشت و عمر خود را بر خدمت درویشان و اهل دل صرف کرد. قصیده ای از او آورده است و این بیت از آن قصیده است :دل در ...
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن المؤیدبن ابی بکر عبداﷲبن ابی الحسن علی بن محمد حمویة الجوینی معروف به حمویی نسبت به جد اعلای ایشان حمویة بتشدید میم بر وزن شبویه . پسر ابن حمویة ابوعبداﷲ محمدبن حمویه ٔ جوینی از کبار مشایخ طریقت بود و در سنه ...
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) محمود شبستری . رجوع به شبستری شود.
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) مسعود عمر تفتازانی . رجوع به سعدالدین تفتازانی و تفتازانی شود.
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) مسعود نوکی . عوفی او را به لقب مختار. مختارالشعراء یاد کرده است از مداحان سلطان غزنوی است . او راست :دوش بوقت سحر جان تو هم جان توکز غم تو خون فشاند دیده ٔ هجران توجمع بد احوال من چونکه بدیدم رخت کرد پریشان مرا زلف پ...
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) مسعودالامیدی میرعلی شیر نویسد: افصح الفصحاء و املح الشعراء رکن الاسلام والمسلمین سعدالدین مسعودالامیدی ... و از دارالخلافه ٔ ری ، و برقریه ٔ تهران زراعت دارد. و در دارالفضل شیراز تحصیل کرده و از شاگردان سرآمد مولانا ...
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) مسعودبن علی الابهری . ملقب به نظام الملک .تکش خان او را وزارت داد و او در این شغل به اصلاح کارها پرداخت و کار ملک را منظم کرد سرانجام بزخم کاردملاحده بقتل رسید. (از دستورالوزراء صص 231 - 232).
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) مسعوددولت یار. عوفی او را از موالی خاندان آل برهان دانسته و گوید پدر او در ملت آتش پرستی بود اما فرزند وی مسلمانی گرفت . و او را اشعاری لطیف و خوب است و وقتی نزدیک این داعی قطعه ای فرستاد. و آن قطعه این است :بصانعی ک...
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) اسعد بخاری سمرقندی عوفی در لباب الالباب نام او را ذکر کرده و این ابیات را از او آورده است :ای زلف تو رنگ برده و بوی از مشک چوگان شده و برده بسی گوی از مشک یک موی که از فرق تو افتد بزمین فرقش نکندکسی بیک موی از مشک .(...
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین . [ س َدُدْ دی ] (اِخ ) قتلق . عالمی متبحر بود. حمداﷲ مستوفی نویسد: غازان خان و امراء لشکریان او بر دست او مسلمان شدند در ماه محرم الحرام (728) در قزوین بسن هشتاد و چند سالگی درگذشت . (از رجال حبیب السیر ص 29).
-
سعدالدین
لغتنامه دهخدا
سعدالدین .[ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) هروی . از فضلا و شعرای زمان سابق و معاشر شمسی طبسی و پوربهای جامی شاگرد او بوده و خواجه عزالدین فریومدی را که در زمان چنگیزخان وزیر خراسان بود مداحی نموده وفاتش در سنه تسع و اربع وستمائه واقع شده . و به مداحی حضرت شاه...