کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سزیدن
/se(a)zidan/
معنی
سزاوار بودن؛ درخور بودن؛ شایسته بودن؛ جایز بودن: ◻︎ تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج / سزد اگر همهٴ دلبران دهندت باج (حافظ: ۱۰۰۷).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
befit, deserve, fit, merit, pertain, qualify
-
جستوجوی دقیق
-
سزیدن
فرهنگ فارسی معین
(س دَ) (مص ل .) 1 - سزاوار بودن . 2 - جایز بودن .
-
سزیدن
لغتنامه دهخدا
سزیدن . [ س َ دَ ] (مص ) لایق شدن . (آنندراج ). لایق آمدن . سزاوار گردیدن . (برهان ) . لایق بودن . درخور بودن : ناز اگر خوب را سزاست بشرطنسزد جز ترا کرشمه و ناز. رودکی .اگر ابروش چین آرد سزد گر روی من بیندکه رخسارم پر از چین است چون رخسار بهنانه . کس...
-
سزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: sačītan] [قدیمی] se(a)zidan سزاوار بودن؛ درخور بودن؛ شایسته بودن؛ جایز بودن: ◻︎ تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج / سزد اگر همهٴ دلبران دهندت باج (حافظ: ۱۰۰۷).
-
سزیدن
دیکشنری فارسی به عربی
استحق
-
جستوجو در متن
-
ناسزیدن
لغتنامه دهخدا
ناسزیدن . [ س َ دَ ] (مص منفی ) نسزیدن . سزاوار نبودن . شایسته نبودن . مقابل سزیدن . رجوع به سزیدن شود.
-
بسزیدن
لغتنامه دهخدا
بسزیدن . [ ب ِ س َ دَ ] (مص ) رجوع به سزیدن شود.
-
deserved
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سزاوار، استحقاق داشتن، شایستگی داشتن، سزاوار بودن، سزیدن، لایق بودن
-
استحق
دیکشنری عربی به فارسی
سزيدن , سزاوار بودن , شايستگي داشتن , لا يق بودن , استحقاق داشتن
-
deserves
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سزاوار است، استحقاق داشتن، شایستگی داشتن، سزاوار بودن، سزیدن، لایق بودن
-
deserve
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سزاوار، استحقاق داشتن، شایستگی داشتن، سزاوار بودن، سزیدن، لایق بودن
-
بسزا
لغتنامه دهخدا
بسزا. [ ب ِ س ِ / س َ ] (ق مرکب ) به سزاوار. کماینبغی . بواجبی . چنانکه باید. چنانکه شاید. کمایلیق . لایق . شایسته . سزاوار : و فرمود تا استقبال او بسیجیدند سخت بسزا. (تاریخ بیهقی ). صواب چنان نمود ما را که فرزند امیرسعید را با تو بفرستیم ساخته با تج...
-
مشاکلة
لغتنامه دهخدا
مشاکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] (ع مص ) با همدیگر موافقت کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سزیدن .برازیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ولکنما نهدی الی من نجله و ان لم یکن فی وسعنا مایشاکله .احمدبن یوسف متولی دیوان رس...
-
برازیدن
لغتنامه دهخدا
برازیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) زیبا نمودن .(شرفنامه ٔ منیری ). خوب و زیبا نمودن . (برهان ) (آنندراج ). زیبیدن . (صحاح الفرس ). نیکو کردن . (فرهنگ اسدی ). طرازیدن . (فرهنگ اسدی ). (برازیدن یک مصدر بیش ندارد). (یادداشت مؤلف ). || سزیدن . شایسته بودن . سزا...
-
زیبیدن
لغتنامه دهخدا
زیبیدن . [ دَ ] (مص ) آراستن . (آنندراج ). آراستن و پیراستن . (ناظم الاطباء). || آراسته بودن . خوش آیند بودن . (فرهنگ فارسی معین ). زیبا بودن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || شایستن و شایسته بودن و شایسته شدن . (ناظم الاطباء). شایسته و سزاوار بودن . (...