کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سراق
/sorrāq/
معنی
= سارق
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
پیش
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سراق
فرهنگ واژههای سره
پیش
-
سراق
لغتنامه دهخدا
سراق . [ س ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ سارق ، بمعنی دزد. (از آنندراج ). رجوع به سارق شود.
-
سراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سُرّاق، جمعِ سارق] [قدیمی] sorrāq = سارق
-
واژههای همآوا
-
سراغ
واژگان مترادف و متضاد
۱. نشان، نشانی ۲. پیجویی، پیگیری، جستجو ۳. پرسش، سوال ≠ پاسخ، جواب
-
سراغ
فرهنگ فارسی معین
(سُ) (اِ.) 1 - نشان ، علامت . 2 - نشان و رَدّ پا.
-
سراغ
لغتنامه دهخدا
سراغ . [ س ُ ] (اِ) نشان پای آدمی و غیره . (غیاث ). نشان پای و با لفظ طلب کردن و جستن و کردن و گرفتن و برداشتن و دادن مستعمل است . (آنندراج ). در ترکی سوراغ ، بمعنی تفحص و تفتیش باشد. || نشان و اثر و خبر. (سنگلاخ ). || مجازاً بمعنی تلاش و این لفظ ترک...
-
سراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] sorāq ۱. نشان؛ علامت.۲. نشان پای.۳. پرسش از جا و مکان کسی.〈 به سراغ کسی یا چیزی رفتن: پی او رفتن و آن را جستجو کردن.〈 سراغ گرفتن: (مصدر متعدی) [عامیانه] کسی یا چیزی را جستجو کردن و جا و مکان او را از دیگران پرسیدن.
-
جستوجو در متن
-
سردق
لغتنامه دهخدا
سردق . [ س َ دُ ] (ص )بسیار دزدی کننده . (غیاث ). شاید مصحف سَرّاق باشد.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) مهلب بن ابی صفره ظالم بن سراق . رجوع به مهلب ... شود.
-
ظالم
لغتنامه دهخدا
ظالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سراق یا مراق یا سارق بن ابی صفرة، یا مراق بن صبح کندی بالولاء، مکنی به ابی صفرة. یکی از تابعین که مهالبه به وی منسوبند . رجوع به تاج العروس ومنتهی الارب (ماده ٔ ص ف ر) و ترجمه ٔ قاموس ترکی شود.
-
ابوصفره
لغتنامه دهخدا
ابوصفره . [ اَ ص ُ رَ ] (اِخ ) پدر مهلب ، تابعی است و نام او ظالم بن سارق یا سراق بن صبح کندی . ازدی عتکی . از مردم یمن وجدّ مهالبه یاآل مهلب . او بعهد رسول صلوات اﷲ علیه ایمان آورد لکن شرف صحبت رسول نیافت و به روزگار خلافت امیرالمؤمنین علی علیه الس...
-
مهلب
لغتنامه دهخدا
مهلب . [ م ُ هََ ل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی صفرة ظالم بن سراق ازدی عتکی ، مکنی به ابوسعید. به سال هفتم هجری در دبا متولد شد و در بصره پرورش یافت . سپس در روزگار خلافت خلیفه ٔدوم با پدرش به مدینه منتقل شد. از جانب مصعب بن زبیر والی بصره گشت . در سمرقند ...
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن عبدالمؤمن بن خالدبن یزیدبن عبداﷲبن مهلب بن عیینةبن ابوصفرة مکنی به ابومحمد. اسم او ظالم بن مهلب سراق بن صبح بن کندی بن عمروبن عدی بن وائل بن حارث بن عتیک بن اسدبن عمران بن عمروبن حارثةبن امری القیس بن ثعلبةبن ما...