کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرافراز شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرافراز شدن
مترادف و متضاد
مفتخرشدن، مباهی شدن، بالنده شدن، سربلند شدن
دیکشنری
glory
-
جستوجوی دقیق
-
سرافراز شدن
واژگان مترادف و متضاد
مفتخرشدن، مباهی شدن، بالنده شدن، سربلند شدن
-
سرافراز شدن
لغتنامه دهخدا
سرافراز شدن . [ س َ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سربلند شدن . مفتخر گشتن : گرفت آنگهی پادشاهی طورگ سرافراز شد بر شهان سترگ . فردوسی .آنکه نگونسار شد مباد سرافرازوآنکه سرافرازشد مباد نگونسار. سوزنی .هم در کنار عرش سرافراز میشوندهم در میان بحر نگونسار میروند...
-
واژههای مشابه
-
سرافراز کردن
واژگان مترادف و متضاد
مفتخر کردن، افتخار دادن، سربلند کردن
-
emergent
درخت سرافراز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] درختی که تاج آن کاملاً بالاتر از تاجپوشش اصلی است و کاملاً در معرض نور قرار دارد
-
سرافراز کردن
لغتنامه دهخدا
سرافراز کردن . [ س َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مفتخر کردن . به مباهات رساندن : همه ذرات جهان را رخ توهمچو خورشید سرافراز کند.عطار.
-
باغ سرافراز
لغتنامه دهخدا
باغ سرافراز. [ غ ِ س َ اَ ] (اِخ ) باغی بوده است به حوالی هرات : پیری سلطان ... بنواحی هرات رسید و هرویان را تنبیه نموده متوجه مخالفان گردید. و خواجه کمال الدین و خواجه مولانا امیرو... متعاقب در حرکت آمدند... و در وقتی که در کوچه ٔ باغ سرافراز میان پ...
-
سرافراز و سربلند
فرهنگ گنجواژه
مفتخر.
-
عزیز و سرافراز
فرهنگ گنجواژه
محترم.
-
جستوجو در متن
-
روسفید،روسفید از آب درآمدن
لهجه و گویش تهرانی
سرافراز،سرافراز شدن
-
مشرف شدن
واژگان مترادف و متضاد
تشرفیافتن، شرف یافتن، سرافراز شدن
-
سربلند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sarboland سرافراز؛ سرفراز؛ مفتخر؛ باافتخار.〈 سربلند ساختن: (مصدر متعدی) [مجاز] کسی را سرافزار کردن؛ مفتخر ساختن.〈 سربلند شدن: (مصدر لازم) [مجاز] سرافراز شدن؛ مفتخر گشتن.〈 سربلند کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] سربلند گردانیدن.&l...
-
گردن برآوردن
لغتنامه دهخدا
گردن برآوردن . [ گ َ دَب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) گردن افراختن . سرافراز شدن .
-
شرفیاب شدن
لغتنامه دهخدا
شرفیاب شدن . [ ش َ رَف ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سرافراز گشتن و دارای قدر و مرتبه ٔ بلند شدن و مشرف شدن . (ازناظم الاطباء). || به خدمت بزرگی رسیدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شرفیاب و شرفیابی شود.