کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سذاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سذاب
/sozāb/
معنی
= سداب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سذاب
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.)سداب ؛ گیاهیست بدبو و تلخ .
-
سذاب
لغتنامه دهخدا
سذاب . [ س َ ] (اِ) تره ای است بسیارسبز و گلش زرد و عصاره ٔ آن مدر بول و حیض و مخفف منی و مسقط جنین . (آنندراج ) (منتهی الارب ) : از چه شد همچو ریسمان کهن آن سر سبز و تازه همچو سذاب . ناصرخسرو.پر شود معده ترا چون نبود میده ز کشک خوش کند مغز ترا گر نب...
-
سذاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sozāb = سداب
-
واژههای مشابه
-
صمغ سذاب
لغتنامه دهخدا
صمغ سذاب . [ ص َ غ ِ س َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صمغالسذاب شود.
-
جستوجو در متن
-
ختف
لغتنامه دهخدا
ختف . [ خ ُ ] (ع اِ) نبات . سذاب . (از متن اللغة) .
-
حرمل ابیض
لغتنامه دهخدا
حرمل ابیض . [ ح َ م َ ل ِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی حرمل است . مولی . حرمل عربی . سذاب بری . سذاب غیربستانی . رجوع به حرمل شود.
-
ذفرا
لغتنامه دهخدا
ذفرا. [ ذَ ] (ع اِ) ذفراء. عطرالأمَة. سذاب البر. تره ای است ربعیة، بدبوی که شتر آن را نخورد. || (ص ) کتیبة ذفراء؛ لشکر که بوی زنگ آهن دارد.
-
ذفراء
لغتنامه دهخدا
ذفراء. [ ] (ع اِ) قال الرازی فی الحاوی : قیل انه سذاب البر. قال أبوحنیفة: هی عشبة خبیثةالریح ترتفع قدر شبر خضراء و لها ساق و فروع . ورقها نحو ورق الرحم مرة و ریحها ریح القثاء (لکلرک ، مترجم فرانسه ٔ ابن البیطار این کلمه را فساء خوانده و حق با اوست )...
-
صبیب
لغتنامه دهخدا
صبیب . [ ص َ ] (ع اِ) آب عصفر سرخ . (منتهی الارب ). عصفر. (اقرب الموارد). چیزی است مانند وسمه و آب بقم . رنگی است سرخ . آب برگ حنا. (منتهی الارب ). عصاره ٔ برگ حنا. (بحر الجواهر). || پشک و آن نمی است که بر زمین افتد و بسته گردد. || خوی . || خون . (من...
-
شوید
لغتنامه دهخدا
شوید. [ ش ِ ] (اِ) شِوِد. شویت . شبت . شبث . گیاهی است از تیره ٔ چتریان که یک ساله است و ارتفاعش بین 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است . این گیاه در اکثر نقاط آسیا و اروپای جنوبی و افریقا به طور خودرو میروید و غالباً کشت نیز میشود. ریشه اش راست و مخروط...
-
حب النفط
لغتنامه دهخدا
حب النفط. [ ح َب ْ بُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) ضریر انطاکی گوید: نسبت آن به افلاطون کنند و آن قوی الفعل باشد و هر بیماری سرد را مانند فالج و لغوه و بادها و نقرس و قولنج و امراض معده و نسا و مفاصل سودمند بود و قوت آن تا سه سال برجای ماند و شربت آن تا دو ...
-
سبز شدن
لغتنامه دهخدا
سبز شدن . [ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) روئیدن . (غیاث ). روییدن گیاه و جز آن : اخضرار؛ سبز شدن کشت . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). ابقال . بقول . روییدن گیاه . (منتهی الارب ): التفاع ؛ سبز شدن زمین بگیاه . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). انجال ،...
-
میده
لغتنامه دهخدا
میده . [ م َ دَ / م ِ دِ] (اِ) آرد گندم دوباره بیخته را گویند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). آرد پارچه بیز. (غیاث ) آرد گندم که به مبالغه بیخته باشند. (آنندراج ). نرم ساییده : از آرد میده و روغن و انگبین کلیچه پخته و از بهر خریدار بر ممر بازار نهاده . ...