کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سختکوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سختکوش
مترادف و متضاد
پرتلاش، پرکار، تلاشگر، زحمتکش، ساعی، فعال، کوشا، مجد ≠ کاهل، تنآسا
دیکشنری
industrious, studious
-
جستوجوی دقیق
-
سختکوش
واژگان مترادف و متضاد
پرتلاش، پرکار، تلاشگر، زحمتکش، ساعی، فعال، کوشا، مجد ≠ کاهل، تنآسا
-
واژههای همآوا
-
سخت کوش
لغتنامه دهخدا
سخت کوش . [ س َ ] (نف مرکب ) ساعی . کوشا. بسیار کوشنده . جاهد : سخت کوش است به پرهیز و بزهدتو مر او را بجوانی منگر. فرخی .بزاد این سفرت سخت کوش باید بودکه این سفر سوی دارالسلام باید کرد. ناصرخسرو.سخت کوش است آه خاقانی مگر این چرخ را بفرساید. خاقانی ....
-
سخت کوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) بسیار کوشا، پرسعی .
-
سخت کوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) saxtkuš کسی که کوشش بسیار کند؛ سختکوشنده؛ بسیارکوشا.
-
جستوجو در متن
-
مجد
واژگان مترادف و متضاد
پرتلاش، جدی، ساعی، سختکوش، فعال، کوشا ≠ کاهل
-
فعال
واژگان مترادف و متضاد
پرکار، ساعی، سختکوش، کارآمد، کارآ، کاری، کوشا، مجد ≠ تنآسا
-
کوشا
واژگان مترادف و متضاد
پرتلاش، جدی، درسخوان، ساعی، سختکوش، فعال، مجاهد، مجد ≠ تنبل، کاهل
-
مجاهد
واژگان مترادف و متضاد
۱. رزمنده، مبارز ۲. تلاشگر، سختکوش، کوشا ≠ سهلانگار، متهاون
-
ساعی
واژگان مترادف و متضاد
۱. تلاشگر، سختکوش، فعال، کوشا، کوشنده، مجد ≠ کاهل ۲. سخنچین، غماز
-
پشکه
واژهنامه آزاد
قرعه یا قرعه کشی زمین مرغوب کشاورزی در زبان ایران باستان معنی کرار یا سختکوش . در همدان به قطره ای که پرتاب شود یاترشح کند گویند.
-
سرسخت
واژگان مترادف و متضاد
۱. لجوج، کلهشق، خیرهسر ۲. مقاوم، پرطاقت، پایدار ۳. پرکار، پرتوان، پرطاقت، سختکوش ۴. بیباک، بیپرده، بیاحتیاط
-
تنآسان
واژگان مترادف و متضاد
۱. آسوده، مرفه ۲. راحتطلب، رفاهزده ≠ سختکوش ۳. خوشگذران، عیشطلب ۴. تندرست، سالم ۵. تنآسا، تنبل، تنپرور ≠ تلاشگر، زرنگ، ساعی
-
نعار
لغتنامه دهخدا
نعار. [ ن َع ْ عا ] (ع ص ) نافرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عاصی . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || حیله گر فتنه دوست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). حیله گر سختکوش در فتنه انگیزی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عاصی سختکوش در فت...