نعار. [ ن َع ْ عا ] (ع ص ) نافرمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عاصی . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || حیله گر فتنه دوست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). حیله گر سختکوش در فتنه انگیزی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). عاصی سختکوش در فتنه انگیزی . (از المنجد): رجل نعار؛ مردی فتنه انگیز. (مهذب الاسماء). و هی نعارة. (المنجد). || سخت فغان . (آنندراج ) (منتهی الارب ). صیحه کننده و سخت فغان . (ناظم الاطباء). صیاح . (اقرب الموارد) (المنجد) (از متن اللغة). || عِرْق نعار؛ رگی که خون بسیار رود ازآن . (مهذب الاسماء). رگی که خون جوشد از وی . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ناظم الاطباء) (ازمتن اللغة). نعور. ناعر. (متن اللغة). || زخمی که از آن خون فوران کند: جرح نعار. (اقرب الموارد) (از المنجد). || (اِ) پرنده ای است شبیه به کناری سبز که صدائی نازک دارد. (از المنجد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.