کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبزواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبزواری
لغتنامه دهخدا
سبزواری . [ س َ زَ / زِ ] (اِخ ) (1090 هَ . ق .). محمدباقربن محمدمؤمن خراسانی سبزواری . فقیه امامیه . اصل او از سبزوار است که بعراق آمد در اصفهان ساکن شد و تولیت و منصب شیخوخت اسلام را یافت . او راست : «ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد» و «الکفایة» که هر...
-
سبزواری
لغتنامه دهخدا
سبزواری . [ س َ زَ / زِ ] (اِخ ) حاج ملا اسماعیل بن محمدجعفر (یا علی اصغر). واعظ سبزواری . از اکابر وعاظ امامیه ٔ اوائل قرن حاضر (چهاردهم هجری ). مردی بسیار متتبع و کثیرالحافظه و در رشته ٔ موعظه بی نظیر بود و در چهاردهم جمادی الاولای سال 1312 هَ . ق ...
-
سبزواری
لغتنامه دهخدا
سبزواری . [ س َ زَ / زِ ] (اِخ ) حاج ملا هادی بن حاج مهدی . عالمی است عامل و حکیمی است کامل از اعاظم فلاسفه و حکمای اسلامی اواخر قرن سیزدهم هجری که صدر متألهین اسلام و قدوه ٔ متبحرین در حکمت و کلام و در احاطه ٔ حقایق حکمت بی نظیر و در استکشاف اسرار ...
-
سبزواری
لغتنامه دهخدا
سبزواری . [ س َ زَ / زِ ] (اِخ ) شیخ احمدبن هذیل سبزواری . معاصر سلطان تکش خوارزمشاه بود. اهل سبزوار منکر او بودند، مریدان او را گفتند بجای دیگر نقل کن نه مسلمانی تنها در سبزوار است گفت بنده را با ارادت حق چه کار است اگر قومی از این جماعت منکر بودی خ...
-
سبزواری
لغتنامه دهخدا
سبزواری . [ س َ زَ / زِ ] (ص نسبی ) منسوب به سبزوار از شهرستانهای استان خراسان و بلاد مشهور ایران است . رجوع به سبزوار شود.
-
واژههای مشابه
-
علوی سبزواری
لغتنامه دهخدا
علوی سبزواری . [ ع َ ل َ ی ِ س َ زِ ] (اِخ ) میرزا حسین بن میرزا محسن . فقیه و محدث و متکلم و شاعر. از شاگردان فاضل اردکانی و میرزا محمدحسن شیرازی بود. و معقول را نزد حاج ملا هادی سبزواری آموخت . و در 23 شوال سال 1325 هَ . ق . در سن 84 سالگی درگذشت ....
-
علی سبزواری
لغتنامه دهخدا
علی سبزواری . [ ع َ ی ِ س َ زِ ] (اِخ ) (سید...) وی نواده ٔ میرشمس الدین نقیب الاشراف سبزوار بود و در قرن 11 هَ . ق . میزیست . او را بعضی اشعار است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 758 از تذکره ٔ نصرآبادی فصل پنجم ص 97).
-
علی سبزواری
لغتنامه دهخدا
علی سبزواری . [ ع َ ی ِ س َ زِ ] (اِخ )ابن محمدبن علی بن حسین بن عبدالصمد تمیمی نیشابوری سبزواری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی تمیمی شود.
-
علی سبزواری
لغتنامه دهخدا
علی سبزواری . [ ع َی ِ س َ زِ ] (اِخ ) مؤید سربداری (خواجه ...). آخرین از امرای سربداری . رجوع به علی مؤید سبزواری شود.
-
حسین سبزواری
لغتنامه دهخدا
حسین سبزواری . [ ح ُ س َ ن ِ س َ ] (اِخ ) ابن محسن علوی سبزواری معروف به حاج میرزا حسین . فقیه ، فیلسوف . متولد 1268 هَ . ق . / 1852 م . متوفی در سبزوار 1352 هَ . ق . / 1933 م . او راست : «ارجوزه » در فلسفة و «تفسیر آیة الخلافة» و جز آنها. (معجم المو...
-
حسین سبزواری
لغتنامه دهخدا
حسین سبزواری . [ ح ُ س َ ن ِ س َ زِ ] (اِخ ) رجوع به حسین کاشفی شود.
-
قنات سبزواری
لغتنامه دهخدا
قنات سبزواری .[ ق َ س َ زِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد، واقع در 13هزارگزی خاور صالح آباد و در جلگه و گرمسیر است . سکنه ٔ آن 30 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ ...
-
ناطقی سبزواری
لغتنامه دهخدا
ناطقی سبزواری . [ طِ ی ِ س َ زَ ] (اِخ ) امین احمد رازی در هفت اقلیم این بیت را به نام او ثبت کرده است :گر ز خرامیدنت ماند اثر بر زمین شخصی اگر بگذرد سایه بماند به جای .و جز این از وی نشانی دیده نشد.
-
نازنینی سبزواری
لغتنامه دهخدا
نازنینی سبزواری . [ زَ ی ِ س َ ] (اِخ ) از شاعران قرن نهم است . امیرعلیشیر نوائی آرد: «طبعی خوب و دلپذیر داشته و مقبول اکابر و اصاغر بوده ولیکن عامی بوده و شعرش خالی از چاشنی خوب نبوده و غزل بیشتر می گفته و اصل او از سبزوار است به امیر شاهی مصاحبت می...