کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سالفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سالفه
/sālefe/
معنی
= سالف
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سالفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سالفَة، مؤنثِ سالِف، جمع: سَوالِف] [قدیمی] sālefe = سالف
-
واژههای مشابه
-
سالفة
لغتنامه دهخدا
سالفة. [ ل ِ ف َ ](ع ص ) مؤنث سالف . رجوع به سالف شود. ایام گذشته . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : خلق را در دزدی آن طایفه مینمود افسانه های سالفه . مولوی .|| (اِ) گردن اسب و پیش گردن آن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب ا...
-
قروح سالفه
لغتنامه دهخدا
قروح سالفه . [ ق ُ ح ِ ل ِ ف َ / ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قروح کهنه ای است که از آن آثار صلبی بر جای مانده و مسامات بدن را مسدود کرده است . (از بحر الجواهر).
-
جستوجو در متن
-
سوالف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ سالِفَة] [قدیمی] savālef = سالفه
-
سوالف
لغتنامه دهخدا
سوالف . [ س َ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سالفة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) : و مقدمات عهود و سوالف مواثیق را طلیعه ٔ آن کرد. (کلیله و دمنه ).
-
متاجرت
لغتنامه دهخدا
متاجرت . [ م ُ ج َ رَ ] (ع مص ) متاجرة : چنین آورده اند که در شهور سالفه و اعوام ماضیه ، سه کس از دهاة عالم و کفاة بنی آدم بر سبیل مشارکت متاجرت می کردند. (سندبادنامه ص 293). و رجوع به متاجرة شود.
-
قروح
لغتنامه دهخدا
قروح . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قرح ،به معنی ریش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || ج ِ قَرْح . || ج ِ قَرْحة.ترکیب ها:- قروح بلخیه . قروح خیرونیه . قروح سالفه . قروح عفنة. قروح وضره . رجوع به این کلمات شود.
-
استرلا
لغتنامه دهخدا
استرلا. [ اِ رِل ْ لا ] (اِخ ) (پوردا...) (لنگرگاه ستاره ) قصبه ایست در جهت جنوب شرقی برزیل در ایالت ریودوژانیرو در ساحل راست مصب ّ نهر اینومیریم که به خلیج ریودوژانیرو میریزد. در ازمنه ٔ سالفه وقتی عدّه ٔ نفوسش به 12000 تن بالغ میشده ولی در اثر پیدا...
-
اریتری
لغتنامه دهخدا
اریتری . [ اِ ] (اِخ ) قریه ای است در ولایت آیدین ، در قضای چشمه از سنجاق ازمیر در میان خلیج ((قلازومن )) مقابل جزیره ٔ ساقز. این قریه در ازمنه ٔ سالفه بنام ((اریتره )) از طرف اقریطشیان تأسیس شده و قصبه ٔ بزرگی بوده ((روفیله )) کاهنه ٔ معروفه از این...
-
اسکس
لغتنامه دهخدا
اسکس . [ اِ س ِ ] (اِخ ) کشور قدیم ساکسن و یکی از دول هفتگانه که در دامنه ٔ سالفه بنام هپتارخیا (حکومات سبعه ) تشکیل یافته بود و شامل ایالات امروزی موسوم به اسکس و میدلسکس و هردفورد بود و مرکز آن شهرلندن بود. این دولت در تاریخ 526 م . تأسیس یافت .
-
اقتراف
لغتنامه دهخدا
اقتراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ورزیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). || گناه آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گناه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : بجرایم و آثام که در...
-
آغا
لغتنامه دهخدا
آغا. (ترکی ، اِ) خاتون . بی بی . سیده . ستی . بانو. بیگم . خانم . || زن . حرَم : اما شرط رعایت اصناف اربعه ، اول جانب حرمهای بزرگ اگرچه در ازمنه ٔ سالفه ، خصوص ملوک عجم ، خواتین را در مهمات ملکی و دولت ملاحظه بسیار نمی بود و امور سلطنت بارادت یا عدم ...
-
پیره
لغتنامه دهخدا
پیره . [ رِ ] (اِخ ) بندری بیونان ، واقع در 7هزارگزی جنوب غربی آتن و در حکم اسکله ٔ پای تخت یونان دارای 290 هزار تن سکنه . لنگرگاهی استوار و قشنگ ، کوچه های وسیع و مستقیم ، کارخانه های ریسمان بافی ، کارخانه ٔ ابریشم و کارخانه ٔ بلورسازی ، دو سه خرابه...