اقتراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ورزیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). || گناه آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گناه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : بجرایم و آثام که در ایام ماضیه و شهور سالفه اقتراف کرده بود در مقام خجالت و ندامت اعتراف نمود. (جهانگشای جوینی ). || متهم شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.