کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ز پای اندرافتادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ز پای اندرافتادن
لغتنامه دهخدا
ز پای اندرافتادن . [ زِ اَ دَاُ دَ ] (مص مرکب ) از پای درآمدن . ناتوان شدن . کنایه از زبون گشتن . و رجوع به از پای اندرافتادن شود.
-
واژههای مشابه
-
ز بر
لغتنامه دهخدا
ز بر. [ زِ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ) مرکب از «ز» مخفف از و «بر» بمعنی بالا: از بالا و از فوق . (فرهنگ نظام ) . || زِ بر از حفظ (مخفف از بر). (فرهنگ نظام ). بمعنی ازبر باشد که حفظ کردن وبیاد گرفتن و بخاطر نگه داشتن است و به این معنی بالفظ کردن و گرفتن ...
-
ز برم
لغتنامه دهخدا
ز برم . [ زِ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ) مرکب از لفظ «ز»: از و «برم » بمعنی حفظ، از حفظ. (فرهنگ نظام ). بمعنی ازبر است که حفظ و بیاد داشتن و بخاطر نگاه داشتن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). ازبر و از حفظ و بیادداشته و بخاطر نگاهداشته . (ناظم الاطباء). یا...
-
ز بس
لغتنامه دهخدا
ز بس . [ زِ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ) (از:«ز» مخفف از + اسم ) از کثرت . از انبوه : ز بس ناله ٔ نای و بانگ سرودهمی داد دل جام می را درود. فردوسی .بیاراست بزمی چو خرم بهارز بس شادمانی گو نامدار. فردوسی .ز بس ناله ٔ بوق وهندی درای همه مرد را دل برآمد ز ج...
-
ز بن
لغتنامه دهخدا
ز بن . [ زِ ب ُ ] (حرف اضافه + اسم ) (از: حرف اضافه ٔ ز + اسم ) مخفف از بن . اساساً. اصلاً : شنیدم ز دانش پژوهان درست که تیر و کمان او [ دخترگورنک ] نهاد از نخست .هم از نامه ٔ بیش دانان سخن شنیدم که جم ساخت هردو ز بن . اسدی .رجوع به از بن و ز بن دندا...
-
ز بیر
لغتنامه دهخدا
ز بیر. [ زِ ] (ق مرکب ) بمعنی از بر و حفظ و نگاه داشتن به خاطر باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). یاد گرفتن و حفظ کردن . (برهان جامع). ز بر و از یاد و حفظ و به خاطر نگاشته و بیادمانده . (ناظم الاطباء). رجوع به ز بر و بیر و از بر شود.
-
ز پس
لغتنامه دهخدا
ز پس . [ زِ پ َ ] (ق مرکب ) مخفف از پس و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). پس از. بعد از.از بعد. از عقب . سپس . بدنبال . من بعد. ثم . مؤخر. آخر. پس . ز پی . در پی . از پشت . از پشت سر : سپه رانی و ما ز پس برشویم بگوییم و زآن در سخن بشنویم . فردوسی .ز پیشین...
-
ز پی
لغتنامه دهخدا
ز پی . [ زِ پ َ / پ ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) مخفف از پی . از عقب . پس از. بدنبال . در عقب . برای . بجهت . ازبهر : بر همه شاهان ز پی این جمال قرعه زدم نام تو آمد بفال . نظامی .مرغی که تاکنون ز پی دانه مست بوددرسوخت دانه را و پریدن گرفت باز. مولوی .بخاو...
-
ز ما
لغتنامه دهخدا
ز ما. [ زَ / زَ ] (حرف اضافه + ضمیر) مخفف از ما. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به «از» و «ما» شود.
-
پاله ز
لغتنامه دهخدا
پاله ز. [ ل ِ زُ ] (اِخ ) کرسی سِن و اُوآز از ناحیه ٔ ورسای واقع در ساحل رود ایوت دارای 5960 تن سکنه که راه آهن اُرلئان از آن گذرد. و این شهر مسقطالرأس بارا است .
-
بی ز
لغتنامه دهخدا
بی ز. [ زِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) مخفف بی از. بدون ِ. خالی از : بی ز تقلیدی نظر را پیشه کن هم برأی و عقل خود اندیشه کن . مولوی .بی ز ابراهیم نمرود گران کرد با کرکس سفر تا بآسمان . مولوی .چون چراغی بی ز زیت و بی فتیل نی کثیرستش ز نور و نی قلیل . مولوی...
-
ز جسم
دیکشنری فارسی به عربی
صلب
-
بَشقیدَن (ز)
لهجه و گویش بختیاری
bašqidan بخشیدن.
-
بفا (ز)
لهجه و گویش بختیاری
bafâ وفا.