ز پی . [ زِ پ َ / پ ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) مخفف از پی . از عقب . پس از. بدنبال . در عقب . برای . بجهت . ازبهر :
بر همه شاهان ز پی این جمال
قرعه زدم نام تو آمد بفال .
مرغی که تاکنون ز پی دانه مست بود
درسوخت دانه را و پریدن گرفت باز.
بخاوران زپی چاشت خوان زر گستر
بباختر ز پی شام همچنان برسان .
ملک دنیا ز پی طاعت دادار گزید
طالب گنج بیاید که به ویران گذرد.