کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زین افزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زین افزار
/zin[']afzār/
معنی
۱. زین و برگ؛ سازوبرگ ستور.
۲. سلاح جنگ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زین افزار
لغتنامه دهخدا
زین افزار. [ اَ] (اِ مرکب ) سلیح و کجیم را گویند که یراق جنگ و پوشش اسب باشد در روز جنگ . (برهان ) (از انجمن آرا) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء). سلاح . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زین اوزار. متقدمین از شعراء کلمه ٔ زین افزار را بمعنی ادوات جنگ گرفته ...
-
زین افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zin[']afzār ۱. زین و برگ؛ سازوبرگ ستور.۲. سلاح جنگ.
-
واژههای مشابه
-
زين
دیکشنری عربی به فارسی
زيبا کردن , قشنگ کردن , ارايش دادن , زينت دادن , با زر و زيور اراستن , اذين کردن , پيراستن , زينت کردن , نشان يا مدال دادن به , ارايش کردن
-
زُيِّنَ
فرهنگ واژگان قرآن
زينت داده شد - آراسته شده
-
زَيَّنَ
فرهنگ واژگان قرآن
زينت داد - آراست
-
زیْنَ
لهجه و گویش گنابادی
zina در گویش گنابادی یعنی پله ، پلکان ، راه پله
-
زیْن
لهجه و گویش گنابادی
zin در گویش گنابادی یعنی از این ،از حالا ، از الاّن
-
کوه زین
لغتنامه دهخدا
کوه زین . (اِخ ) دهی از دهستان ابهررود که در بخش ابهر شهرستان زنجان واقع است و 267 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
زینالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: zaynoddin) (عربی) موجب آرایش دین ؛ زینت دین .
-
زینالعابدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: zaynoleābedin) (عربی) موجب آرایش پرستندگان ؛ (در اعلام) نام امام چهارم شیعیان علی بن حسین (ع).
-
زین کردن
لغتنامه دهخدا
زین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زین نهادن ستور را. زین بر پشت اسب و جز آن استوار کردن سواری را. آماده ٔ سواری کردن چارپا را : بنالید و گفت اسب را زین کنندوزین پس مرا خشت بالین کنند. فردوسی (از آنندراج ).بفرمود تا رخش را زین کنندسواران بروها پر از چی...
-
زین آباد
لغتنامه دهخدا
زین آباد. (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زین آباد
لغتنامه دهخدا
زین آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان اربعه پائین است که در بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد واقع است و 106 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
زین آباد
لغتنامه دهخدا
زین آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ خاوری شهرستان رفسنجان است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).