کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زینِ وَرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zēn] zin وسیلهای از جنس چرم دارای بند و مهمیز که بر پشت اسب، خر، یا استر میبندند و بر آن مینشینند.〈 زینوبرگ: مجموع زین، نمدزین، تنگ، دهانه، و آنچه اسب را با آن میآرایند. زینافزار.
-
زُيِّنَ
فرهنگ واژگان قرآن
زينت داده شد - آراسته شده
-
زَيَّنَ
فرهنگ واژگان قرآن
زينت داد - آراست
-
زین
دیکشنری فارسی به عربی
شرج
-
زیْنَ
لهجه و گویش گنابادی
zina در گویش گنابادی یعنی پله ، پلکان ، راه پله
-
زیْن
لهجه و گویش گنابادی
zin در گویش گنابادی یعنی از این ،از حالا ، از الاّن
-
زین
واژهنامه آزاد
زیْنَ:(zina) در گویش گنابادی یعنی پله ، پلکان ، راه پله || زیْن:(zin) در گویش گنابادی یعنی از این ،از حالا ، از الاّن
-
کوه زین
لغتنامه دهخدا
کوه زین . (اِخ ) دهی از دهستان ابهررود که در بخش ابهر شهرستان زنجان واقع است و 267 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
زینالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: zaynoddin) (عربی) موجب آرایش دین ؛ زینت دین .
-
زینالعابدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: zaynoleābedin) (عربی) موجب آرایش پرستندگان ؛ (در اعلام) نام امام چهارم شیعیان علی بن حسین (ع).
-
زین کردن
لغتنامه دهخدا
زین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زین نهادن ستور را. زین بر پشت اسب و جز آن استوار کردن سواری را. آماده ٔ سواری کردن چارپا را : بنالید و گفت اسب را زین کنندوزین پس مرا خشت بالین کنند. فردوسی (از آنندراج ).بفرمود تا رخش را زین کنندسواران بروها پر از چی...
-
زین آباد
لغتنامه دهخدا
زین آباد. (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زین آباد
لغتنامه دهخدا
زین آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان اربعه پائین است که در بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد واقع است و 106 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
زین آباد
لغتنامه دهخدا
زین آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ خاوری شهرستان رفسنجان است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
زین آباد
لغتنامه دهخدا
زین آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشتابی است که در بخش بوئین شهرستان قزوین واقع است و 506 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).