کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیرافکند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زیرافکند
/zir[']afkand/
معنی
= زیرافکن: ◻︎ آه کز یاد ره و پردۀ عراق / رفت از یادم دم تلخ فراق ـ وای کز ترّیّ زیرافکند خُرد / خشک شد کشت دل من، دل بمرد (مولوی: ۱۲۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیرافکند
لغتنامه دهخدا
زیرافکند. [ اَ ک َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) بمعنی زیرافکن است که نهالی و توشک و آنچه در زیر افکنده باشند. (برهان ).زیرافکن . (جهانگیری ) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیرافکن شود. || نام مقامی است از موسیقی که آن کوچک است . (برهان ). نام پرده ای از دو...
-
زیرافکند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) zir[']afkand = زیرافکن: ◻︎ آه کز یاد ره و پردۀ عراق / رفت از یادم دم تلخ فراق ـ وای کز ترّیّ زیرافکند خُرد / خشک شد کشت دل من، دل بمرد (مولوی: ۱۲۳).
-
جستوجو در متن
-
زیرافکن
لغتنامه دهخدا
زیرافکن . [ اَک َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) بمعنی نهالی و توشک و آنچه در زیر افکنده باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). زیرافکند. نهالی و توشک را خوانند. (جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). بمعنی توشک است و مجازاً بر فرش اطلاق شود. (انجمن آرا) (آنندراج ). تو...
-
شهناز
لغتنامه دهخدا
شهناز. [ ش َ ] (اِ مرکب ) نام نوائی از موسیقی . (از غیاث ) (ناظم الاطباء). نام آوازی . یکی از شش آواز است وآن از زیرافکند خیزد. (یادداشت مؤلف ) : سرو ساقی و ماه رودنوازپرده بربسته در ره شهناز. فرخی .|| عروس . (از غیاث ) (آنندراج ).
-
نوروز اصل
لغتنامه دهخدا
نوروز اصل . [ ن َ / نُو زِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در موسیقی ، یکی از آوازهای شش گانه ٔ قدما. این آواز با عراق ، زیرافکند، اصفهان و حسینی مناسب است . (فرهنگ فارسی معین ). به نظر میرسد که همان نوروز باشد، ظاهراً از بوسُلیک و حسینی مشتق شده است . ...
-
رهاوی
لغتنامه دهخدا
رهاوی . [ رَ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) نام مقامی است از دوازده مقام موسیقی و وقت سراییدن آن از صبح تا طلوع است و به هندی آن را للت گویند. (از غیاث اللغات ). نام نوایی از موسیقی . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از فرهنگ جهانگیری ). آوازی است که در آخر افشاری نو...
-
رکب
لغتنامه دهخدا
رکب . [ رَ ] (ع اِ) شترسواران ده عدد و افزون . اسم جمع است یا جمع و گاهی برای اسب سواران هم باشد. ج ، اَرکُب و رُکوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شترسواران اسم جمع است و گویند جمع است بر خلاف اصل و گاهی بر اسب سواران نیز اطلاق شود. ...
-
مقامات
لغتنامه دهخدا
مقامات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَقامة. (ناظم الاطباء). رجوع به مقامة شود. || کنایه از مراتب و قواعد. (غیاث ) (آنندراج ). مراتب . (ناظم الاطباء) : عرض مخدوم در مقامات ترسل محفوظ دارد. (چهارمقاله ). || منازل . مراحل : لاشک سرگردان در بادیه ٔ فراق می پوید ...
-
بزرگ
لغتنامه دهخدا
بزرگ . [ ب ُ زُ ] (ص ) ضد خرد. (شرفنامه ٔ منیری ). ضد کوچک . (آنندراج ). نقیض کوچک . (ناظم الاطباء) (برهان ). مقابل کوچک ، چنانکه کلان مقابل خرد و درشت مقابل ریز و کبیر مقابل صغیر. مقابل خرد. اکبر.جلیل . ضخم . (یادداشت بخط دهخدا). عَبَنبل . نعند. (من...
-
پرده
لغتنامه دهخدا
پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . سِجاف . سَجف . سِجف . قشر. سُتره . ستار. سِتاره . سدیل . سُدل . سِدل . سَدَل . وقاء. (دهار). صداو. (منتهی الارب...