کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیتونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زیتونی
معنی
( ~.) [ ع . ] (ص نسب .) سبز مایل به زرد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
olive
-
جستوجوی دقیق
-
زیتونی
لغتنامه دهخدا
زیتونی . [ زَ /زِ ] (ص نسبی ) رنگی است سرخ به زردی مایل . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منسوب به زیتون . به رنگ زیتون . به رنگ میوه ٔ رسیده ٔ زیتون و سرخی است کدر که به سیاهی زند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : جان فشانند بر آن خال و بر آن حلقه ٔ ز...
-
زیتونی
لغتنامه دهخدا
زیتونی . [ زَنی ی ] (ع ص نسبی ) آنچه به رنگ زیتون باشد. (از اقرب الموارد). منسوب به زیتون . به شکل و رنگ زیتون . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || قسمی مروارید شبیه به زیتون در شکل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : و ربما شبه [ اللؤلؤ ] بالزیتونة، فقیل زیت...
-
زیتونی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (ص نسب .) سبز مایل به زرد.
-
واژههای مشابه
-
علی زیتونی
لغتنامه دهخدا
علی زیتونی . [ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن قاسم زیتونی رومی حنفی . فقیه بود و در طرابزون فتوی میداد. وی در سال 979 هَ . ق .درگذشت . او راست : 1- تعلیق بر مفتاح العلوم سکاکی . 2- شرح الهدایه ٔ مرغینانی ، در فروع فقه حنفی . (از معجم المؤلفین از هدیة العارف...
-
رنگ زیتونی
دیکشنری فارسی به عربی
زيتون
-
Lepidochelys olivacea
لاکپشت فلسی زیتونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لاکپشتسبزیان و راستۀ لاکپشتسانان با لاک خمرهایشکل به رنگ سبز زیتونی تیره که سطح زیرین آن مایل به زرد است
-
جستوجو در متن
-
olivaceous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیراشکی، زیتونی، سبز زیتونی، سبز مایل بزرد
-
olive-green
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیتون سبز، سبز زیتونی
-
olive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیتون، رنگ زیتونی، روغنی
-
علی حنفی
لغتنامه دهخدا
علی حنفی . [ ع َ ی ِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن قاسم زیتونی رومی حنفی . رجوع به علی زیتونی شود.
-
علی رومی
لغتنامه دهخدا
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن قاسم زیتونی رومی حنفی . رجوع به علی زیتونی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم زیتونی رومی حنفی . رجوع به علی زیتونی شود.
-
زيتون
دیکشنری عربی به فارسی
زيتون , درخت زيتون , رنگ زيتوني