کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زیارت
لغتنامه دهخدا
زیارت . [ رَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش شیروان شهرستان قوچان است که در حدود 3849 تن سکنه دارد و از شش آبادی تشکیل یافته و راه شوسه ٔ قوچان بجنورد از این دهستان می گذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
زیارت
لغتنامه دهخدا
زیارت . [ رَ ] (ع مص ) از «زیارة» عربی . به مشاهد متبرک و بقعه ها رفتن و دعایی که بعنوان تشرف باطنی برای امامها و امامزاده ها و اولیا خوانند. ج ، زیارات . (فرهنگ فارسی معین ). حج و مسافرت به مشاهد متبرکه و کسب فیض از قبر منور آن حضرت صلی اﷲ علیه و آل...
-
زیارت
لغتنامه دهخدا
زیارت . [ رَ ](اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان زیارت بخش شیروان است که 2744 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
زیارت
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - دیدار کردن . 2 - رفتن به مکان مقدس .
-
زیارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: زیارة] ziyārat ۱. بازدید کردن.۲. دیدار کردن از شخص بزرگ.۳. رفتن به مشاهد متبرکه.
-
زیارت
دیکشنری فارسی به عربی
حج
-
واژههای مشابه
-
نخل زیارت
لغتنامه دهخدا
نخل زیارت .[ ن َ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش لنگه ٔ شهرستان لار. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
زیارت تمرخان
لغتنامه دهخدا
زیارت تمرخان . [ رَ ت َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باباجانی است که در بخش کلات شهرستان کرمانشاهان واقع است 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زیارت عاشورا
لغتنامه دهخدا
زیارت عاشورا. [ رَ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام زیارتنامه ای که به روز عاشورا خوانند. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نام یکی از زیارتنامه های مخصوص حضرت امام حسین (ع ) در روز عاشورا. توضیح آنکه زیارتنامه ها به دو دسته منقسم می شوند یکی آنها که د...
-
زیارت کردن
لغتنامه دهخدا
زیارت کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دریافتن مقام متبرک یا شخص متبرک . (آنندراج ). اعتمار. زور. زیارة. (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) : اندر بشاورد به ناحیت پارس دو آتشکده است که آنرا زیارت کنند. (حدود العالم ).درراه خدا دو کعبه آمد منزل یک کعبه ٔ ...
-
زیارت جاه
لغتنامه دهخدا
زیارت جاه . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب شهرستان زابل واقع است و 310 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
زیارت جاه
لغتنامه دهخدا
زیارت جاه . [ رَ] (اِخ ) دهی از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر است که 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
زیارت کلا
لغتنامه دهخدا
زیارت کلا. [ رَ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهریاری است که در بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و 345 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
زیارت کله
لغتنامه دهخدا
زیارت کله . [ رَ ک َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سیریک است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
طواف زیارت
لغتنامه دهخدا
طواف زیارت . [ طَ ف ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طواف الزیارة. آن را طواف فرض نیز گویند، عبارت از گردش اطراف خانه ٔ کعبه است در یکی از ایام ماه قربان هفت نوبت . این طواف یکی از ارکان حج بشمار میرود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به طواف شود.