کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زند رزم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زند رزم
واژهنامه آزاد
پهلوان تورانی که از طرف تهمینه مامور آشنایی رستم و سهراب بود که ناآگاهانه از طرف رستم کشته می شود.
-
واژههای مشابه
-
نوای زند
لغتنامه دهخدا
نوای زند. [ ن َ ی ِ زَ ] (اِخ ) منت علی بیگ شیرازی ، متخلص به نوا. از شاعران قرن سیزدهم هجری است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 616 شود.
-
زند خواندن
لغتنامه دهخدا
زند خواندن . [ زَ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) قرائت کتاب زند. رجوع به زند شود. || نغمه سرایی : هم رودزنان به زخمه راندن هم فاختگان به زند خواندن . نظامی .رجوع به زند و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
فرخ زند
لغتنامه دهخدا
فرخ زند. [ ف َرْ رُ خ ِ زَ ] (اِخ ) محمدحسن خان ، مشهور به خانلارخان . به نوشته ٔ مؤلف مجمعالفصحاء پسر علی مرادخان زند و نوه ٔ محمدحسن خان قاجار جد اعلای قاجاریه است . وی مقرب دربار فتحعلی شاه قاجار بود، و در سال 1237هَ .ق . در کرمان به قتل رسید. ای...
-
فردی زند
لغتنامه دهخدا
فردی زند. [ ف َ ی ِ زَ ] (اِخ )شیرازی . نامش صفربیک و مردی سیاح ، درویش منش و قلندرمشرب بوده است . در مراتب الفاظ چندان تتبعی نداشته وبرحسب طبع غزلی موزون می سروده است . از آثار اوست :در روزگار هرکه عزیز است خوار تست این حکم تازه ای است که در روزگار ...
-
اﷲآباد زند
لغتنامه دهخدا
اﷲآباد زند. [ اَل ْ لاه دِ زَ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان جرقویه بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا، در 57 هزارگزی جنوب خاوری شهرضا و 4 هزارگزی راه ماشین رو فیض آباد به اسداﷲآباد. کوهستانی است و سکنه ٔ آن 22 تن شیعه هستند و بفارسی سخن میگویند. (از فرهنگ جغ...
-
جعفرخان زند
لغتنامه دهخدا
جعفرخان زند. [ ج َ ف َ ن ِ زَ ] (اِخ ) هفتمین تن از امرای زندیه و برادرزاده ٔ کریمخان زند و پسر صادق خان زند است . (1199- 1203 هَ . ق .)
-
دستان زند
لغتنامه دهخدا
دستان زند. [ دَ ن ِ زَ ] (اِخ ) نام زال پسر سام است که پدر رستم باشد. گویند زال را سیمرغ این نام نهاده است . (از برهان ). زال را دستان زند می گفته اند و معنی ترکیبی آنرادستان بزرگ یافته اند چه زند که نام نامه ٔ پارسیان است به معنی بزرگ است و آنرا مه ...
-
علیمرادخان زند
لغتنامه دهخدا
علیمرادخان زند. [ ع َ م ُ ن ِ زَ ] (اِخ ) سومین تن از سلاطین زندیان به شمار میرفت وی که خواهرزاده ٔ کریم خان زند بود دو بار به سلطنت رسید. نخستین بار در سال 1193 هَ . ق . بدین تفصیل که زکی خان برادر مادری کریم خان پس از مرگ وی با این علیمرادخان همدست...
-
خدامرادخان زند
لغتنامه دهخدا
خدامرادخان زند. [ خ ُ م ُ ن ِ زَ ] (اِخ ) وی یکی از سرداران کریمخان زند است و بزمان او شجاعتهای بسیار کرد و در استقرار حکومت کریمخان بسی شمشیر زد. چون کریمخان در محاصره ٔ ارومیه نشست طایفه ای از ایلات شیطانی که در سرحدروم سکنی داشتند، شروع به آزار مت...
-
زند زبرین
دیکشنری فارسی به عربی
نصف القطر
-
دستان زند
واژهنامه آزاد
با توجه به اینکه زال در شاهنامه به چاره گری با فریب و حیله معروف است و در داستان رستم و اسفندیار نیز هنگام درماندگی رستم با فریب به سیمرغ و نیروی او متوسل می شود می توان گفت دستان زند به معنی حیله بزرگ است و این نامگذاری از سوی سیمرغ می تواند نوعی بر...
-
lateral border of forearm
کنارۀ زند خارجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← کنارۀ زند خارجی ساعد
-
radial border of forearm, margo radialis antebrachii, margo lateralis antebrachii
کنارۀ زند خارجی ساعد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] خطی فرضی در خارجیترین قسمت ساعد که سطح پیشین و پسین ساعد را از هم جدا میکند متـ . کنارۀ زند خارجی lateral border of forearm