کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضمن
لغتنامه دهخدا
ضمن . [ ض َ م ِ ] (ع ص ) عاشق .(منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || بیمار در جای بمانده . زمینگیر. ج ، ضُمَنی ̍. (مهذب الاسماء). برجای مانده و مبتلی شده ٔ بمرض . (منتخب اللغات ). برجای مانده و مبتلی در عاهت بدنی ، و فی الحدیث : مَن اَکتب ضمناً بعثه اﷲ ...
-
ضمن
لغتنامه دهخدا
ضمن . [ ض ِ ] (ع اِ) ضمن الکتاب ؛ طی آن است . گویند: کان ذلک فی ضمنه ؛ ای طیّه . (منتهی الارب ). شکن و نورد کتاب و جز آن . (منتخب اللغات ). اندرون . (غیاث ) : و رهینه ٔ دوام ملک در ضمن آن به دست آید. (کلیله و دمنه ). عتبی می گوید و آن رساله را به اشا...
-
ضمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zaman برجای ماندن؛ عاجز شدن؛ بیمار و زمینگیر شدن؛ برجاماندگی؛ زمینگیری.
-
ضمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zemn درون؛ اندرون؛ میان؛ داخل.
-
جستوجو در متن
-
ازمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ زَمَن] [قدیمی] 'azmān = زَمَن
-
عصبی وهیجان زده
دیکشنری فارسی به عربی
زمن
-
زمان فعل
دیکشنری فارسی به عربی
زمن
-
تصریف زمان فعل
دیکشنری فارسی به عربی
زمن
-
تشدید یافتن
دیکشنری فارسی به عربی
زمن
-
وخیم شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اسوا , زمن
-
زمنون
لغتنامه دهخدا
زمنون . [ زَ م ِ ] (ع ص ) ج ِ زَمِن ؛ برجای مانده . (آنندراج ). رجوع به زمن شود.
-
زمنة
لغتنامه دهخدا
زمنة. [ زُ ن َ ] (ع مص ) برجای ماندن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). زمن . (ناظم الاطباء). رجوع به زَمَن شود.
-
وخیم
دیکشنری فارسی به عربی
جدي , حرج , زمن , قاتل , مريع
-
کشیده
دیکشنری فارسی به عربی
زمن , شامل , لمدة طويلة , مستطيل , منشد جدا
-
ناراحت
دیکشنری فارسی به عربی
انزعاج , زمن , غير مناسب , متململ , مزعج , مشاکس , مضطرب