ضمن . [ ض َ م ِ ] (ع ص ) عاشق .(منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || بیمار در جای بمانده . زمینگیر. ج ، ضُمَنی ̍. (مهذب الاسماء). برجای مانده و مبتلی شده ٔ بمرض . (منتخب اللغات ). برجای مانده و مبتلی در عاهت بدنی ، و فی الحدیث : مَن اَکتب ضمناً بعثه اﷲ ضمناً؛ ای من کتب نفسه فی دیوان الضمنی او الزمنی لیعذر عن الجهاد بعث کذلک .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.