کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زغار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زغار
/zaqār/
معنی
لکهای که در اثر رطوبت، چربی، و مانند آن بر روی زمین یا سطح چیزی پیدا شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زغار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) سختی و محنت .
-
زغار
فرهنگ فارسی معین
(زَ) 1 - زمین نمناک . 2 - لکه یا چربی که در چیزی نمایان باشد.
-
زغار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) فریاد و فغان .
-
زغار
لغتنامه دهخدا
زغار. [ زَ ] (اِ) زمین نمناک و... بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 151). بمعنی زمین نمناک باشد. (برهان ). زمین نمناک و تر. (ناظم الاطباء). زمین نمناک . قیاس شود بازغاره و زغاله . (از فرهنگ فارسی معین ) : تو شان زیر زمین فرسوده کردی زمین داده مر ایشان را ...
-
زغار
لغتنامه دهخدا
زغار. [ زُ ] (ع اِ) خراطین . (منتهی الارب ). کرم زمین . خراطین . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ).
-
زغار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zaqār لکهای که در اثر رطوبت، چربی، و مانند آن بر روی زمین یا سطح چیزی پیدا شود.
-
زغار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژغار، ژغاره، ژخار› [قدیمی] zaqār ۱. سختی؛ محنت.۲. فریاد و فغان؛ بانگ بلند؛ فریاد سهمناک.
-
جستوجو در متن
-
ژغار
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) (اِ.) = ژخار. زغار: سختی . مق سستی .
-
گره
لغتنامه دهخدا
گره . [ گ َ رَ ] (اِ) زنگ و زغار. (ناظم الاطباء).
-
نژغار
لغتنامه دهخدا
نژغار. [ ن َ ] (اِ) بانگ . نعره . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اوبهی ) (شعوری ). فریاد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صدای بلند. (شعوری ). مصحف ژغار و زغار است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به ژغار و زغار شود.
-
زغارکرمه
لغتنامه دهخدا
زغارکرمه . [ زَ ک ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) زغارکرم . کرم خاکی . خراطین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زغار کرم شود.
-
ژغار
لغتنامه دهخدا
ژغار. [ ژَ ] (اِ) سختی . (برهان ). مقابل سستی . استحکام . درشتی . صلابت . || سختی و محنت . (آنندراج ). || گیاهی که بدان جامه رنگ کنند. (برهان ). زغار. (آنندراج ). رجوع به زغار شود. || غازه . (آنندراج ). || زنگ و چرک فلزات : توشان زیر زمین فرسوده کردی...
-
زغارکرم
لغتنامه دهخدا
زغارکرم . [ زَ ک ِ ] (اِ مرکب ) کرمی است که آن را خراطین و امعاءالارض گویند و آن کرم سرخی است که در میان گل نرم متکون می شود با پیه مرغابی درد گوش را نافع است . (برهان ) (آنندراج ). (از: زغار، زمین نمناک + کرم ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کرم زمین و خ...
-
غاک کرمه
لغتنامه دهخدا
غاک کرمه . [ ک ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) در چهارمقاله چ قزوینی این عبارت آمده است : «اما هیچ ناقص تر از خراطین نیست و او کرمی است سرخ که اندر گل جوی بود و او را گل خواره خوانند و به ماورأالنهر غاک کرمه خوانند...». در اصل نسخ مأخذ مرحوم قزوینی این تر...