کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زعبلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زعبلة
لغتنامه دهخدا
زعبلة. [ زَ ب َ ل َ ] (ع ص ) آنکه بدن وی فربه و گردن او باریک شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل و زعبل شود.
-
زعبلة
لغتنامه دهخدا
زعبلة. [ زَ ب َ ل َ ] (ع مص ) عطای نیکو و خوب دادن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فربه شدن بدن و باریک گردیدن گردن کسی . (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
واژههای همآوا
-
ذابلة
لغتنامه دهخدا
ذابلة. [ ب ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث ذابِل . عین ٌ ذابلة. فاترةالجفون ، سست پلک .
-
جستوجو در متن
-
زعبل
لغتنامه دهخدا
زعبل . [ زَ ب َ ] (ع ص ، اِ) هر آنکه هرچه خورد نگوارد او را و شکم کلان می شود و گردن باریک . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زعبلة شود. || ماربزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افعی .(اقرب الموا...