زعبل . [ زَ ب َ ] (ع ص ، اِ) هر آنکه هرچه خورد نگوارد او را و شکم کلان می شود و گردن باریک . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زعبلة شود. || ماربزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). افعی .(اقرب الموارد) || آفتاب پرست . || مادر یا زن گول . || درخت پنبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- ثکلته الزّعبل ؛ ای امه الحمقاء. (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.