کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زرین علم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زرین گیس
لغتنامه دهخدا
زرین گیس . [ زَرْ ری ] (اِخ ) نام دختر شمس المعالی و او از ابوعلی سینا در تصحیح طول جرجان درخواست و وی آن طول در رساله ای به نام بانوی مزبور بنوشت و ابوریحان در کتاب تحدید نهایات اماکن از آن نام برد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زرین نرگسه
لغتنامه دهخدا
زرین نرگسه . [ زَرْ ری ن َ گ ِ س َ / س ِ ] (اِمرکب ) کنایه از سیاره های آسمان باشد. (برهان ). ستاره ها. (فرهنگ فارسی معین ). ستاره . (ناظم الاطباء). کنایه از ستاره است . (انجمن آرا) (آنندراج ) : در کام صبح از ناف شب مشک است عمدا ریخته زرین هزاران نرگ...
-
زرین نعل
لغتنامه دهخدا
زرین نعل . [ زَرْ ری ن َ ] (ص مرکب ) که نعلش از زر ساخته باشد : چه عجب کآفتاب زرین نعل کوه را سنگ داد و کان را لعل .نظامی .
-
زرین نگار
لغتنامه دهخدا
زرین نگار.[ زَرْ ری ن ِ ] (ص مرکب ) آراسته به زر : ز بس نوبتی های زرین نگارنمی برد ره بر در شهریار.نظامی .
-
زرین هما
لغتنامه دهخدا
زرین هما. [ زَرْ ری هَُ ] (اِ مرکب ) آفتاب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زرین همای : زرین همای چتر سفید است بال توبی بال چون حواصل گرگین چه مانده ای . خاقانی (از آنندراج ).رجوع به زرین و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
طاس زرین
لغتنامه دهخدا
طاس زرین . [ س ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )کنایه از ساغر می . (شرح دیوان خاقانی ) : طاس زرین کش آفتاب آساکآفتاب است طاس پرچم صبح .خاقانی .
-
شارستان زرین
لغتنامه دهخدا
شارستان زرین .[ رَ ن ِ زَرْ ری ] (اِخ ) نام شهری افسانه ای که تاویل پسر قابیل در ولایت زنگستان بنا کرد. دیوار آن از آهن ، دوازده فرسنگ اندر دوازده فرسنگ و بالای دیوار هشتاد گز و ده گز سطبری ... ابلیس ایشان را رهنمونی کردبر معادن جواهر از زمرد و یاقوت...
-
شاخ زرین
لغتنامه دهخدا
شاخ زرین . [ خ ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از قلم زردرنگ نویسندگی باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
شهر زرین
لغتنامه دهخدا
شهر زرین . [ ش َ رِ زَرْ ری ] (اِخ ) شهری بوده است از عمارات حضرت سلیمان . (آنندراج ) : سوارش در نظر از قصر ایوان بود چون شهر زرین سلیمان . استرآبادی (از آنندراج ).گر چنین زآن برگ گل زرین گیا خواهد دمیدخانه ٔ آیینه را هم شهر زرین میکند.حاجی سابق (از ...
-
قبه ٔ زرین
لغتنامه دهخدا
قبه ٔ زرین . [ ق ُب ْ ب َ / ب ِ ی ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب و عمود صبح است . (برهان ).
-
قرابه ٔ زرین
لغتنامه دهخدا
قرابه ٔ زرین . [ ق َ ب َ / ب ِ ی ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آفتاب . (ناظم الاطباء). آفتاب عالمتاب . (آنندراج ). کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ).
-
قدح زرین
لغتنامه دهخدا
قدح زرین . [ ق َ دَ ح ِ زَرْری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نرگس . (ناظم الاطباء).
-
نارنج زرین
لغتنامه دهخدا
نارنج زرین . [ رَ / رِ ج ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است . (آنندراج ).
-
نان زرین
لغتنامه دهخدا
نان زرین . [ ن ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب . (برهان قاطع) (آنندراج ). آفتاب . (ناظم الاطباء).
-
لاله ٔ زرین
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ زرین . [ ل َ / ل ِ ی ِزَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لاله ٔ زرد. نوعی از لاله . رجوع به لاله شود.