کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن جناده ٔ بحری ، مکنی به ابوعبداﷲ. از راویان و مشایخ غیرمشهور حدیث بود. وی از مردم کوفه بود و از عطاء و ابن بریده روایت دارد. عیسی بن یونس و ابوثمیله و زیدبن حباب از او نقل حدیث کنند. (از کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 2 ص 582)...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن حارث . ازراویان بود. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 7 و 265 شود.
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن حارثة. از نیاکان انصار بود. رجوع به العقد الفرید چ محمد سعید عریان ج 3 ص 331 شود.
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن خِرّیت بصری . از راویان حدیث بود و احمدبن حنبل و یحیی بن معین وی را ثقه خوانده اند. از عکرمة و ابولبید روایت دارد. حمادبن زید و برادرش سعیدبن زید و جریربن حازم از زبیر نقل حدیث کنند. (از کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 2 ص 581...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن خبیب بن ثابت بن عبداﷲبن زبیر. از راویان حدیث بود، و از عاصم بن عبیداﷲ و هشام بن عروة روایت دارد و یعقوب بن حمید و عتیق بن یعقوب از او نقل حدیث کنند. (از کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 2 ص 584). و ابن حجر عسقلانی آرد: از راویا...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن خربود. از راویان بود و ازدی وی را مجهول الحال خوانده است . عثمان غطفانی از او روایت دارد. (از لسان المیزان ).
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن خریق جزری . از راویان بود. وی از ابوامامه و عطأبن ابی رباح روایت دارد و عزرة (یا عروة) دینار و محمدبن سلمة از او روایت کنند. (از کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 1 ص 580، 581).
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن دحمان . یکی از موسیقی دانان و نوازندگان هنرمند و معاصر هارون الرشید بود. در آن وقت موسیقی دانان دو دسته بودند، دسته ای طرفداران اسحاق موصلی و دسته ای یاران ابن جامع، زبیربن دحمان نخست جزو یاران و طرفداران موصلی بشمار بود و...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن زبیر جهضمی . از راویان حدیث بود و با یک وسیله از علی (ع ) روایت دارد و سعیدبن زید از او نقل حدیث کند. از پدرم شنیدم که او را مجهول الحال میخواند. همچنین است در لسان المیزان و میزان الاعتدال اما در یک نسخه از کتاب الجرح و ا...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن سائب ثقفی مکی . از راویان حدیث بود و از عبیدبن عمیر روایت دارد و عکرمةبن عمار از او نقل حدیث کند. (از کتاب الجرح و التعدیل ج 2 ص 582 و 583).
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن هاشمی ، مکنی به ابوالقاسم . از راویان حدیث بود و از صفوان بن سلیم و علی بن عبداﷲبن یزید روایت دارد. جریربن حازم و ابن مبارک و سعیدبن زکریا و ابوعاصم نبیل از او نقل حدیث کنند. از یحیی بن معین نقل کنند که گفته است زبی...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن شعشاع . از راویان حدیث بود. وی از پدرش روایت کند و عبدالصمدبن عبدالوارث بوسیله ٔ طلحةبن حسین از او نقل حدیث کند. (از الجرح والتعدیل ص 583 و 584). ابن حجر آرد: ابن حبان او رادر زمره ٔ ثقات آرد و هم اوست که روایتی در اباحت گ...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبادبن حمزةبن زبیربن عوام . از راویان حدیث بود و از زبیر روایت دارد. فرزندش یحیی از او نقل حدیث کند. (از کتاب الجرح و التعدیل ج 2 ص 584).
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ عنسی شامی . از پیغمبر (ص ) بدینگونه روایت کند: «بلغنا عن النبی ». صفوان بن عمرو بوسیله ٔ عبدالرحمان بن فضاله از او نقل حدیث کند. (از کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 2 ص 584). رجوع به الاصابة ج 2 ص 5 و زبیر (... ابن باطی ...
-
زبیر
لغتنامه دهخدا
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. صحابی بود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبیربن عبداﷲ کلابی در جاهلیت میزیست و گویند روزگار پیغمبر (ص ) را نیز درک کرده است . (از تاج العروس ). ابن ابی حاتم رازی آرد: زبیربن عبداﷲ کلابی گوید: من پیروزی پارس را بر رو...