کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبید یمانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبید یمانی
لغتنامه دهخدا
زبید یمانی . [ زُ ب َ دِ ی َ ] (اِخ ) از اهل حدیث و راوی ازامیرالمؤمنین علی (ع ) است . (از تاریخ قم ص 294).
-
واژههای مشابه
-
زبید الاحلاف
لغتنامه دهخدا
زبید الاحلاف . [ زُ ب َ دُل ْ اَ ] (اِخ ) بنوزبید (از بطون قبیله ٔ طی ) را زبید الاحلاف نیز خوانده اند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 321). رجوع به «زبید» شود.
-
زبید الاصغر
لغتنامه دهخدا
زبید الاصغر. [ زُ ب َ دُل ْ اَ غ َ ] (اِخ ) منبه بن ربیعةبن سلمةبن مازن بن ربیعةبن زبید الاکبر. وی از اولاد زبید الاکبر، بزرگ سلسله ٔ بنوزبید الاکبر و خود بزرگ سلسله ٔ بنوزبید الاصغر است . این هر دوسلسله از رشته های بنوزبید یکی از بطون قبیله ٔ مذحج م...
-
زبید الاصغر
لغتنامه دهخدا
زبید الاصغر. [ زُ ب َ دُل ْ اَ غ َ ] (اِخ ) یک رشته از بطن زبید (از بطون قبیله ٔ مذحج ) که بنام بزرگ سلسله ، زبید اصغر خوانده شده . نام این زبید، منبه بن ربیعه است . (از تاج العروس ). سمعانی آرد: یکی از فروع قبیله ٔ زبید یا زبید اکبر، قبیله ٔ زبید ال...
-
زبید الاکبر
لغتنامه دهخدا
زبید الاکبر. [ زُ ب َ دُل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) یک رشته از بطن زبید (از قبیله ٔ مذحج ) را زبید الاکبر گویند، بنام زبید اکبر، بزرگ این سلسله که نام او منبه الاکبر است . (از تاج العروس ). قلقشندی آرد: زبید اکبر بطنی از بطون زبید است و آنان زبید حجازند. در ...
-
زبید الاکبر
لغتنامه دهخدا
زبید الاکبر. [ زُ ب َ دُل ْ اَ ب َ ] (اِخ )منبه الاکبربن صعب بن سعد العشیرةبن مالک ، بزرگ سلسله ٔ زبید الاکبر و نیای زبید الاصغر است . زبید الاکبر و زبید الاصغر از رشته های زبید بطنی از مذحج میباشند. (از تاج العروس ). و سمعانی آرد: منبه بن صعب را زبی...
-
زبید حجاز
لغتنامه دهخدا
زبیدحجاز. [ زُ ب َ دِ ح ِ ] (اِخ ) زبید اکبر، شاخه ای از زبید (بطنی از قبیله ٔ مذحج ). (از صبح الاعشی قلقشندی ج 1 ص 327). رجوع به زبید و زبید الاکبر شود.
-
جستوجو در متن
-
عباس
لغتنامه دهخدا
عباس . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بن عبدالرحمان التغلبی . امیر یمانی . اصل او از جبل ذخر است و امارت زبید و عدن یافت . وی را همت عالی بود و ثروت بسیاری داشت از جمله آثار نیک او مسجدی است در ابیات حسین و مسجد قریه ٔ سلامه و مدرسه ای در ذخر. وی...
-
عزالدین قطبی
لغتنامه دهخدا
عزالدین قطبی . [ ع ِزْ زُدْ دی ن ِ ق ُ ] (اِخ ) ابن احمدبن دریب . از امیران یمانی است . او را برادرش مهدی (حاکم جازان ) به سرداری یا رهنمایی سپاهیان مصر فرستاد و آنان شهر زبید را گشودند. سپس عزالدین به سال 924 هَ .ق . برادر خود را دستگیر کرد و خود بر...
-
علوی زبیدی
لغتنامه دهخدا
علوی زبیدی . [ ع َ ل َی ِ زَ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن محمدبن محمدبن یوسف بن عمربن علی بن ابی بکر علوی زبیدی یمانی حنفی ، ملقب به وجیه الدین . وی فقیه و ادیب بود و در نظم و نثر نیز دست داشت . در خدمات سلطانی ترقی کرد و زمانی نیز در عدن بازداشت شد و پس ا...
-
حجور
لغتنامه دهخدا
حجور. [ ح َ ] (اِخ ) موضعی به یمن بنام حجوربن اسلم بن علیان بن زید، همدانی است . و گویند در یمن نزدیک زبید موضعی است که حجورالیمن خوانده شود و نسبت بدان حجوری است . (معجم البلدان ). شمس الدین سامی گوید: نام قضایی است در یمن تابع ولایت حدیده و بر جبل ...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) موسی بن طارق ، مکنی به ابوقره . قاضی و راوی حدیث .از اسحاق بن راهویه و ابن جریح و ثوری حدیث دارد. وی از زبید یمن است . (از تاج العروس ). موسی بن طارق محدث از زبید یمن است . (از منتهی الارب ). سمعانی آرد: موسی بن طارق یمانی زبیدی...
-
علی ازرق
لغتنامه دهخدا
علی ازرق . [ ع َ ی ِ اَ رَ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن خلیفه ٔ همدانی الاصل حسینی یمانی شافعی ، مشهور به ابن ازرق و ملقّب به موفق الدین و نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . نام او در بهجةالناظرین به صورت «علی بن احمد ازرق » آمده است . وی فقیه و عالم فرایض و ر...