کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زال دستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زال و زاتول
لهجه و گویش تهرانی
زاد و رود
-
پیره زال،پیرزال
لهجه و گویش تهرانی
پیر زن
-
زال و زاتول
فرهنگ گنجواژه
زاد و رود
-
زال و زاغول
فرهنگ گنجواژه
زِبر و زرنگ.
-
زال و زالک
فرهنگ گنجواژه
میوه ترش مزه جنگلی ،زالزالک.
-
زال و زندگی
فرهنگ گنجواژه
زندگی و اسباب آن.
-
جستوجو در متن
-
دستان
لغتنامه دهخدا
دستان . [ دَ ] (اِخ ) نام زال پدر رستم . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث ). لقب زال پدر رستم چرا که به افسون مشهور بود که سیمرغ پیش او حاضر می شد. (غیاث از سراج ). بموجب شاهنامه نامی است که سیمرغ به زال داده و در تاریخ طبری و کتاب مسعودی اطلاقهای مختلف دا...
-
سام
لغتنامه دهخدا
سام . (اِخ ) گرشاسب به اسم خاندانش سام گرشاسب خوانده شد. (فروردین یشت بندهای 61 و 136). حتی در کتب پهلوی هم گاهی فقط بنام خاندانش (سام ) نامیده شده است . و اکنون او را سام گرشاسب نریمان یا سام نریمان گوئیم . رجوع به مزدیسنای دکتر معین صص 416 و 418 و ...
-
دستان سام
لغتنامه دهخدا
دستان سام . [ دَ ن ِ ] (اِخ ) دستان زند. دستان پسر سام ، چه دستان لقب زال پدر رستم بوده است : تو پور گو پیلتن رستمی ز دستان سامی و از نیرمی . فردوسی .ببیند یکی روی دستان سام که بد پرورانیده اندر کنام . فردوسی .- پور دستان سام ؛ پسر زال یعنی رستم : ک...
-
دستان زند
لغتنامه دهخدا
دستان زند. [ دَ ن ِ زَ ] (اِخ ) نام زال پسر سام است که پدر رستم باشد. گویند زال را سیمرغ این نام نهاده است . (از برهان ). زال را دستان زند می گفته اند و معنی ترکیبی آنرادستان بزرگ یافته اند چه زند که نام نامه ٔ پارسیان است به معنی بزرگ است و آنرا مه ...
-
پور دستان
لغتنامه دهخدا
پور دستان . [ رِ دَ ] (اِخ ) مراد رستم فرزند زال است . پهلوان داستانی معروف : ورا هوش در زاولستان بودبدست تهم پور دستان بود. فردوسی .یکی موبدی رفت و پیمود راه بَرِ پور دستان ، یل کینه خواه . فردوسی .رجوع به رستم شود.
-
دستان
فرهنگ نامها
(تلفظ: dastān) (در قدیم) آهنگ و لحن ، داستان ، قصه ، افسانه ؛ (در اعلام) لقب زال پدر رستم .
-
رودابه
فرهنگ نامها
(تلفظ: rudābe) (پهلوی) (در اعلام) دختر مهراب پادشاه کابل و زن زال و مادر رستم دستان .
-
دستان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (اِ.) 1 - سرود، نغمه . 2 - نیرنگ ، فریب . 3 - مخفف داستان . 4 - لقب زال پدر رستم .
-
دستان زند
واژهنامه آزاد
با توجه به اینکه زال در شاهنامه به چاره گری با فریب و حیله معروف است و در داستان رستم و اسفندیار نیز هنگام درماندگی رستم با فریب به سیمرغ و نیروی او متوسل می شود می توان گفت دستان زند به معنی حیله بزرگ است و این نامگذاری از سوی سیمرغ می تواند نوعی بر...