کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاب اعلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاب اعلی
لغتنامه دهخدا
زاب اعلی . [ ب ِ اَ لا ] (اِخ ) زاب اعلی نام دو نهر است در عراق یکی زاب اعلی واقع بین موصل و اربل است که از قله ٔ کوهی ، در مرز آذربایجان سرچشمه میگیرد. این رود در آغاز جریان در مسیر خود برنگ سرخ تیره است و پس از عبور از کوهها و صحراها و فراز و نشیبه...
-
زاب اعلی
لغتنامه دهخدا
زاب اعلی . [ ب ِ اَ لا ] (اِخ ) نهر دیگری است در عراق که آن را زاب اعلی خوانند. این رود بین بغداد و واسط جریان دارد و گویا از فرات سرچشمه میگیرد و مصب آن دجله ، نزدیک زرفامیة است . نعمانیه در کنار این رود، نزدیک بدجله قرار دارد. و همین زاب است که حیص...
-
واژههای مشابه
-
زآب
لغتنامه دهخدا
زآب . [ زُ ] (ع اِمص ) تغییر و برگشتگی . یقال : الدهر ذوزآب ؛ ای انقلاب . و گفته شده است که زآب مصحف زوآت «جمع زوءة» است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
زأب
لغتنامه دهخدا
زأب . [ زَءب ْ ] (ع اِ) تحریف ساپو (صابون ) است . (از دزی ج 1 ص 576).
-
زأب
لغتنامه دهخدا
زأب . [ زَءب ْ ] (ع مص ) نوشیدن آب . (تاج العروس بنقل از اصمعی ). || تند نوشیدن آب را. (تاج العروس ) (اقرب الموارد). نوشیدن آب را. (آنندراج ). رجوع به منتهی الارب شود. || مشک را برداشتن و شتافتن . (اقرب الموارد). رجوع به منتهی الارب شود. || برداشتن ...
-
زاب اصغر
لغتنامه دهخدا
زاب اصغر. [ ب ِ اَ غ َ ] (اِخ ) شعبه ای از رود زاب است . حمداﷲ مستوفی آرد: از سامره تا کرخ دو فرسنگ ، از او تا جبلتا هفت فرسنگ ، از او تا سودقانیه پنج فرسنگ . از او تا بارما پنج فرسنگ ، از او تا پلی که زاب اصغر آنجا به دجله میریزد پنج فرسنگ ، از او ت...
-
زاب اکبر
لغتنامه دهخدا
زاب اکبر. [ ب ِ اَ ب َ ] (اِخ ) رودی است که ازآذربایجان بیرون آید و در موصل یک فرسخی حدیثه در دجله فروریزد در همین جا است که رود دیگری در دجله میریزد بنام رود خلاج که از بلاد ارمنیه بین بلاد سوراء و قیر و واسط بیرون می آید. (نخبة الدهر دمشقی ص 97).
-
زاب بزرگ
لغتنامه دهخدا
زاب بزرگ . [ ب ِ ب ُ زُ] (اِخ ) یکی از رودهای کردستان است که آن را لیکوس نیز نام داده اند. صاحب تاریخ ایران باستان گوید: لیکوس را با زاب بزرگ یا علیا مطابقت داده اند رود پرآب لیکوس یا زاب در رود ایریس (شیل ایرماق ) واقع در غرب کاپادوکیه (از قسمت های ...
-
زاب پائین
لغتنامه دهخدا
زاب پائین . [ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به زاب اسفل و زاب کوچک در همین لغت نامه شود.
-
زاب جبلی
لغتنامه دهخدا
زاب جبلی . [ ب ِ ج َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به زاب ، در قاموس الاعلام ترکی و همین لغت نامه شود.
-
زاب جنوبی
لغتنامه دهخدا
زاب جنوبی . [ ب ِ ج َ ] (اِخ ) رجوع به دائرة المعارف بستانی و زاب کبیر در همین لغت نامه شود.
-
زاب سفلی
لغتنامه دهخدا
زاب سفلی . [ ب ِ س ُ لا ] (اِخ ) یا رود کاپریوس رودی بوده که در ایالت آشور [ مشرق دجله ] جریان داشته است . در کنار ناحیه ٔ آدیابن نزدیک بمصب رود خابور در دجله وارد میگردیده است . مرحوم پیرنیا در ایران باستان آرد: تیگران [ پادشاه ارمنستان و دوست متحد ...
-
زاب شرقی
لغتنامه دهخدا
زاب شرقی . [ ب ِ ش َ ] (اِخ ) رجوع به زاب ، در قاموس الاعلام ترکی و همین لغت نامه و دائرة المعارف بستانی و زاب کبیر در کتاب حاضر شود.
-
زاب طهماسب
لغتنامه دهخدا
زاب طهماسب . [ ب ِ طَ ] (اِخ ) از پادشاهان ایران ، پسر طهماسب وپدر کیقباد نخستین پادشاه کیانی بوده است . مؤلف مجمل التواریخ والقصص آرد: و گویند که از بعد کیومرث صد و پنجاه و اند سال زمین بی پادشاه بود تا اوشهنج پیشداد فراز گرفت و آن هوشنگ است ، و دو...