کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زئیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زئیر
لغتنامه دهخدا
زئیر. [ زَ ] (ع مص ، اِ) بانگ کردن شیر از سینه ٔ خود. (اقرب الموارد).بانگ شیر درنده و غریدن وی . (آنندراج ) : یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی زئیری برزدم چون شیر بر روباه درغانی . ابوالعباس .ای روبهان کلته به خس درخزید هین کاید ز مرغزار ولایت همی ...
-
زئیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] za'ir غرش شیر.
-
جستوجو در متن
-
نهیت
لغتنامه دهخدا
نهیت . [ ن َ ] (ع مص )زأر. زئیر. بانگ کردن شیر به صدائی دون زئیر و غرش و نزدیک به ناله و انین . بانگ کردن شیر. (از منتهی الارب ). بانگ کردن آدمی و خر و شیر. رجوع به نهات و نیز رجوع به اقرب الموارد و متن اللغة شود. || دم سرد و ناله برآوردن . (منتهی ا...
-
بقور
لغتنامه دهخدا
بقور. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بَقَر گاو، خواه نر خواه ماده . (آنندراج ). گاوان . (مؤید الفضلاء) : از صهیل خیول و رغاء جمال و شهیق و زئیر سباع وکلاب و خوار بقور و تغاد اغنام . (جهانگشای جوینی ).این اسد غالب شدی هم بر بقورگر نبودی نوبت آن گاو زور.مولوی .
-
ثغاء
لغتنامه دهخدا
ثغاء. [ ث ُ ] (ع اِ) ثاغیه . || بانگ گوسپند و گاو و بز و مانند آن وقت آبستنی . || (مص ) بع بع کردن : از صهیل خیول و رغاء جمال و شهیق و زئیر سباع وکلاب و خوار بقور و ثغاء اغنام و صفیر طیور. (جهانگشای جوینی ). || (اِ) کفتگی در لب گوسفند.
-
درخزیدن
لغتنامه دهخدا
درخزیدن . [ دَ خ َ دَ ] (مص مرکب ) خزیدن به داخل . خزیدن به درون سو : ای روبهان کلته بخس درخزید هین کآمد ز مرغزار ولایت همی زئیر . فرخی .لیک اندر دل خسان آسان چون به خس مار درخزد خناس . ناصرخسرو.به یکی کنج درخزیدستم وز همه دوستان شده یکسو. سوزنی .درخ...
-
زأر
لغتنامه دهخدا
زأر. [ زَءْرْ ] (ع اِ) بانگ شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگی که از سینه ٔ شیر برآید. فریادی که موقع خشم کند. (تاج العروس ). غرش شیر. (ناظم الاطباء). آواز سینه ٔ شیر. (تاج العروس از ابن اثیر). || (مص ) بانگ کردن شیر. (دهار) (منتهی الارب ) (آنندر...
-
رزیم
لغتنامه دهخدا
رزیم . [ رَ ] (ع اِ) آواز شیر. (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). آواز شیر بیشه . (ناظم الاطباء). بانگ کردن شیر. (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی چ بینش ص 54). زئیر. (از ذیل اقرب الموارد) (متن اللغة): لاسودهن علی الطریق رزیم . (از لسا...
-
رغاء
لغتنامه دهخدا
رغاء. [ رُ ] (ع مص ) کفک برآوردن شیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || سخت گریستن کودک . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || بانگ کردن شتر و کفتار و شترمرغ . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). بانگ کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن شتر و آهو...
-
عواء
لغتنامه دهخدا
عواء. [ ع ُ ] (ع اِ) عوا. بانگ گرگ و سگ و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانگ گرگ و سگ و شغال و روباه و آهو. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : طالع او به طوع دبران ادبار و غوای عوای خذلان منحوس شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 247).- پرعوا ؛ با بانگ ب...
-
اغنام
لغتنامه دهخدا
اغنام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَنَم ، بز و گوسپندان . (غیاث اللغات ). گوسپندان و بز.(آنندراج ). گله ها. (منتهی الارب ). ج ِ غنم که بمعنی بزها و گوسپندان است و مفرد از خود ندارد. (از اقرب الموارد). غُنوم . اَغانِم . (از اقرب الموارد) : صهیل خیول و رغاء جم...
-
هرهرة
لغتنامه دهخدا
هرهرة. [ هََ هََ رَ ] (ع مص ، اِ) آواز میش . (منتهی الارب ). اسم صوت الضأن . (اقرب الموارد). || خنده ٔ بیهوده . (منتهی الارب ). خندیدن به باطل . (اقرب الموارد). رجوع به هرهر و هرهر کردن شود. || اسم بانگ شیر بیشه . (منتهی الارب ). زئیر الاسد. (اقرب ا...
-
نباح
لغتنامه دهخدا
نباح . [ ن ُ ] (ع مص ) خشن شدن آواز هدهد به خاطر سالمند شدن آن . (از اقرب الموارد از اللسان ) (از معجم متن اللغة) (از المنجد). || هجا گفتن شاعر. (معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). گویند: نبحتنی کلابک ؛ لحقتنی شتائمک . (اقرب الموارد) (معج...
-
زئیرات
لغتنامه دهخدا
زئیرات . [ زَ ] (ع اِ) جمع زئیر. (از قاموس عثمانی ).- زئیرات احتکاکی ؛ صدای حاصل از احتکاک دو غشاء. (از قاموس عثمانی ).- زئیرات جرشی ؛ صوتی شبیه به رنده کردن که از بدن شنیده میشود. (از قاموس عثمانی ).- زئیرات شریانیه (درطب ) ؛ آوازی است که از جریان...