کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زآجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
موشح
لغتنامه دهخدا
موشح . [ م ُ وَش ْ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از توشیح . زاجل . زجال . وشاح . کاری . سرای . حراره گوی . تصنیف ساز. ترانه سرا. (یادداشت مؤلف ).
-
تصنیف ساز
لغتنامه دهخدا
تصنیف ساز. [ ت َ ] (نف مرکب ) کارسرای . حراره گوی . وشاح . زاجل . زجال . مُوَشِّح . (یادداشت مرحوم دهخدا). سازنده ٔ سرود و تصنیف . که تصنیف و نواهای موسیقی سازد:تو شاعر نیستی تصنیف سازی . ایرج میرزا.و رجوع به تصنیف شود.
-
زجال
لغتنامه دهخدا
زجال . [ زَج ْ جا ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه است از زجل . (از محیطالمحیط). و رجوع به زجل و زاجل شود. || آنکه کبوتر قاصد را به دوردست ها بفرستد و پرواز دهد، آن کبوتر را حمام الزجال و حمام الزاجل گویند (بصورت اضافه ). (از متن اللغة). حمام الزجال ، کبوتری ک...
-
زجل
لغتنامه دهخدا
زجل . [ زَ ج َ ] (ع اِ) بازی . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (از متن اللغة). بازی و لعب . (ناظم الاطباء). || آواز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صوت و آواز. (ناظم الاطباء). || غوغا. (ترجمه ٔ قاموس ): موکب زجل ؛ موکبی که با سر و صدا و غوغا همراه...