زجال . [ زَج ْ جا ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه است از زجل . (از محیطالمحیط). و رجوع به زجل و زاجل شود. || آنکه کبوتر قاصد را به دوردست ها بفرستد و پرواز دهد، آن کبوتر را حمام الزجال و حمام الزاجل گویند (بصورت اضافه ). (از متن اللغة). حمام الزجال ، کبوتری که آنرا ز دور رها کرده باشند. (منتهی الارب ). حمام الزجال ؛ کبوتر قاصد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (از تاج العروس ). || کبوترباز. (ملخص اللغات حسن خطیب ) (از البستان ) (مهذب الاسماء) (از تاج العروس ). کبوتردار. (مهذب الاسماء). || زجال (الحمام الزجال )؛ کبوتری که کبوترباز او را به دوردست پرواز دهد و آنرا حمام الزاجل (بصورت اضافه ) گویند.(از متن اللغة). || الو تیرانداز. ج ، زَجّالة. (از معجم الوسیط). || تیرافکنان . تیراندازان . رُماة. و همچنین است زَجّالة. (از اقرب الموارد) (از البستان ). و رجوع به زجاله شود. || زجال ، سراینده ٔ زَجَل (از انواع شعر). (از معجم الوسیط). تصنیف ساز. حراره گوی . زاجل . کاری سرای . وشاح . موشِّح . و رجوع به تصنیف ، موشح ، توشیح ، حراره ، حراره گویی ، حراره گوی ، زاجل ، زجل ، کاری سرای و آهنگ شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.