کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ریم
/rim/
معنی
۱. چرک زخم و مانند آن.
۲. [مجاز] غصه؛ اندوه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پلیدی، جراحت، چرک، کثافت
دیکشنری
wax
-
جستوجوی دقیق
-
ریم
واژگان مترادف و متضاد
پلیدی، جراحت، چرک، کثافت
-
ریم
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ په . ] (اِ.) چرک ، عفونت .
-
ریم
لغتنامه دهخدا
ریم . (اِ) چرکی که از جراحت می پالاید و در دنبل فراهم می آید. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از فرهنگ اوبهی ) (از برهان ). غساق : در غریبی نان دستاسین و دوغ به ْ که در دوزخ زقوم و خون و ریم . ناصرخسرو.چو خون و ریم بپالود خیره از مردم...
-
ریم
لغتنامه دهخدا
ریم . (اِخ ) موضعی است به بلاد غرب . || شهری است نزدیک مقدشوه . (منتهی الارب ).
-
ریم
لغتنامه دهخدا
ریم . (ع اِ) آهوی سپید. || آهوبره . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به رَیم شود.
-
ریم
لغتنامه دهخدا
ریم . [ رَ ] (ع اِ) فزونی و فضل . گویند: لهذا علی ذاک ریم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فزونی و فضل . (آنندراج ). زیاده . (دهار). || سربار میان دو تنگ بار. سرباری . علاوه . || کوه خرد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنند...
-
ریم
لغتنامه دهخدا
ریم . [ رَ ] (ع مص ) دورگشتن از جای . یقال : مارمت افعل و مارمت بالمکان ؛ ای مازلت و منه اریم مابرحت ؛ یعنی همواره دورم و کذا رمت فلاناً و رمت من عند فلان و یقال ریم به (مجهولاً)؛ اذا قطع؛ یعنی دور و پس ماند از قافله . (منتهی الارب )(از ناظم الاطباء)...
-
ریم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rēm] [قدیمی] rim ۱. چرک زخم و مانند آن.۲. [مجاز] غصه؛ اندوه.
-
ریم
دیکشنری فارسی به عربی
اقشط , قيح
-
ریم
واژهنامه آزاد
آهوی سفید و کوچک؛ برۀ آهو.
-
واژههای مشابه
-
ریم آهن
فرهنگ فارسی معین
( ~. هَ) (اِمر.) آن چه که از آهن پس از ذوب در کوره باقی می ماند یا به هنگام پتک زدن از آن فرو می ریزد.
-
ریم آهنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. هَ) (اِمر.) آن چه که با آن چرک چیزی را پاک کنند.
-
ریم آهن
لغتنامه دهخدا
ریم آهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) ریماهن . چرک و کثافت آهن که در وقت گداختن در کوره می ماند و در پتک زدن از آن می ریزد. (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث اللغات ). نخجد. خبث الحدید.خبث . (یادداشت مؤلف ). خبث . (السام...
-
ریم آهنج
لغتنامه دهخدا
ریم آهنج . [ هََ ] (اِ مرکب ) ریم آهنگ . بیخی است از گیاه که آن را خرغول گویند. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بیخ خرغول . (ناظم الاطبا). معرب ریم آهنگ . (انجمن آرا) (برهان ). ریم آهنگ . ریشه ٔ بارهنگ است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریم آهنگ و خرغول و بار...