کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریا و ظاهر سازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریا و ظاهر سازی
فرهنگ گنجواژه
تزویر.
-
واژههای مشابه
-
بی ریا
دیکشنری فارسی به عربی
ساذج , صادق , مخلص
-
با ریا
دیکشنری فارسی به عربی
منافق
-
مالا ریا
دیکشنری فارسی به عربی
ملاريا
-
جستوجو در متن
-
ارتساس
لغتنامه دهخدا
ارتساس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ارتساس خبر؛ فاش شدن و ظاهر گشتن آن . ظاهر گردیدن آن . پراکنده شدن آگاهی .
-
مأول
لغتنامه دهخدا
مأول . [ م ُ ءَوْ وَ ] (ع ص ) همزه بصورت الف است ، تأویل کرده شده و کلام از ظاهر به خلاف ظاهر گردانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به مؤول شود. || در اصطلاح اصولیان لفظی را گویند که بر معنی مرجوح خود حمل شود به قرائن عقلی یا نقلی . (فرهنگ علو...
-
دوسنده
لغتنامه دهخدا
دوسنده . [ س َ دَ / دِ ] (نف ) چسبنده و ملصق . (ناظم الاطباء). چسبنده باشد. (برهان ). چفسان و چفسنده . (شرفنامه ٔ منیری ). لزج . (دهار). لازق . لازب . چسبان . چسبناک . (یادداشت مؤلف ). شلک ؛ گلی بود سیاه و دوسنده . (لغت فرس اسدی ) : و دیگر جای فرمود...
-
صورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صورة، جمع: صُوَر] surat ۱. صفت؛ نوع؛ وجه؛ شکل.۲. روی؛ رخسار.۳. [قدیمی] پیکر.۴. [قدیمی] نقش.〈 صورت برداشتن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [مجاز]۱. لیست کردن؛ سیاهه کردن؛ سیاهه نوشتن.۲. [قدیمی] نقاشی کردن.〈 صورت دادن: (مصدر متعدی) [م...
-
simulation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شبیه سازی، تظاهر، تقلید، ظاهر سازی، تشبیه، وانمود، تمارض
-
histrionics
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیستریونیک، صحنه سازی، ظاهر سازی، نمایش، اجراء نمایش
-
ظاهر سازی کردن
فرهنگ واژههای سره
وانمود کردن
-
hypocrisy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دورویی، عدم خلوص، ظاهر سازی
-
humbuggery
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هامبورگ، گول زنی، فریب، ظاهر سازی